معنی کویش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کویش. [ک َ] (اِ) ظروف و اوانی دوغ و ماست را گویند. کویشه. (برهان) (آنندراج). کویشه. خنوری که در آن دوغ و ماست ریزند و مسکه از آن گیرند. (ناظم الاطباء). شیرزنه. (مجمل اللغه) (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ابریج. مخض. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کویشه. گویس. گویش. گویشه. ظروف دوغ و ماست. (فرهنگ فارسی معین): الزبد؛ کویش جنبانیدن تا مسکه برآرد. (تاج المصادر بیهقی، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

فرهنگ معین

(کَ) (اِ.) = کویشه. گویس. گویش. گویشه: ظرف دوغ و ماست.

فرهنگ عمید

ظرفی که در آن شیر گاو را می‌دوشیدند،
ظرف ماست یا دوغ، گاودوش، گاودوشه،

حل جدول

ظرف شیردوشی

گویش مازندرانی

آب دزدک

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) ظرف دوغ و ماست.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر