معنی ریشه دار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ریشه دار. [ش َ / ش ِ] (نف مرکب) دارای ریشه. گیاهی که دارای ریشه است. || دارای جراحت. دارای ریش. مجروح. ریشدار. (ناظم الاطباء) (آنندراج). || جامه ای که طره ها و رشته های آویزان دارد. (یادداشت مؤلف). || دارای سابقه و اصل و بیخ: اختلاف من با او ریشه دار است. || اصیل. عریق. دارای نژاد و نسب و تبار.

فرهنگ عمید

هر گیاهی که ریشه دارد،
[مجاز] شخص اصیل و نجیب، بااصل‌ونسب،

حل جدول

بااصل و نسب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر