معنی خاکستری در دهخدا

خاکستری

خاکستری

  • خاکستری. [ک ِ ت َ] (ص نسبی) برنگ خاکستر. رنگ سربی. رنگ سنجابی. اَقتَم. (اقرب الموارد). رَمادی ّ. اَشهَب. شهباء. عَوهَق. (تاج العروس).

  • خاکستری. [ک ِ ت َ] (اِخ) دهی است از دهستان کاریزنو بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 54 هزارگزی شمال باختری تربت جام و 2 هزارگزی خاور مالرو عمومی تربت جام به فریمان. ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیری دارای 208 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان فارسی است. آب آنجا از قنات و محصولاتش غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و مالداری است و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی خاکستری در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • خاکستری (فرهنگ معین): (~.) (ص نسب.) به رنگ خاکستر.
  • خاکستری‌ (فارسی به انگلیسی): Grizzled, Grizzly, Salt-And-Pepper, Silver
  • خاکستری (فارسی به عربی): بیوتر، رمادی
  • خاکستری (فرهنگ عمید): آلوده به خاکستر،
    (اسم) از رنگ‌های ترکیبی، مرکب از سفید و سیاه،
    به رنگ خاکستر،
    (حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] فنا، نیستی،
  • خاکستری‬ (فارسی به ترکی): füme, gri
  • خاکستری (حل جدول): فیلمی از مهرداد میرفلاح
  • خاکستری (مترادف و متضاد زبان فارسی): به‌رنگ‌خاکستر، سربی‌رنگ، طوسی، خاکستری رنگ، خاکسترگون، آلوده به خاکستر، آغشته به‌خاکستر
  • خاکستری (فرهنگ فارسی هوشیار): رنگ سربی برنگ خاکستر
  • خاکستری (فارسی به ایتالیایی): grigio
  • خاکستری (فارسی به آلمانی): Grau