معنی تدخین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تدخین. [ت َ] (ع مص) دود کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (آنندراج). دود برآمدن از آتش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بلند شدن دود آتش. (اقرب الموارد). تدخّن. (المنجد). دودآگین ساختن چیزی را. (اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(تَ) [ع.] (مص م.) دود کردن، کشیدن سیگار و مانند آن.

فرهنگ عمید

دود کردن،
دود کشیدن،

حل جدول

دود کردن

مترادف و متضاد زبان فارسی

دود کردن، دود کشیدن، سیگار کشیدن

فرهنگ فارسی هوشیار

دود کردن

فرهنگ فارسی آزاد

تَدْخِین، دود کردن، کشیدن دخانیات،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر