معنی آلوچه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

آلوچه. [چ َ / چ ِ] (اِ مصغر) مصغّر آلو. قسم خرد و ترش تر گوجه. اِدرِک. اجاص. (داود ضریر انطاکی). آلنج. نیسوق:
سیب و زردآلو وآلوچه و امرود و هلو
باز انجیر وزیری ّ و خیار خوشخوار.
بسحاق اطعمه.

فرهنگ معین

(اِمصغ.) نوع کوچکتر گوجه سبز که از آن ترش تر است.

فرهنگ عمید

نوعی از آلوی ریز و ترش، نلک،

حل جدول

میوه تخم‌مرغی شکل کوچک با مزه‌ای ترش و شیرین

میوه تخم مرغی شکل کوچک با مزه ای ترش و شیرین

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) قسم خردتر گوجه که ترشتر از آن میباشد ادرک اجاص آلنج نیسوق آلچه الو هلو هلی ترش هلو. آلوی جیلی. یا آلوچه سگک قسم پست و ترش تر و خردتر آلوچه آلو کوهی نلک آلوترش زعرور.

پیشنهادات کاربران

آلنج

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر