خلاصه داستان قسمت دوازدهم سریال داستان یک شهر از شبکه پنج
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت دوازدهم سریال داستان یک شهر از شبکه پنج را می خوانید، این سریال به کارگردانی محمدرضا آهنج و تهیه کنندگی فرشید محمودی در ۲۶ قسمت ساخته شده است. در سریال داستان یک شهر قرار است گروه برنامه «در شهر» با یک تماس به دل ماجرایی بروند که اتفاقات دیگری هم در این بین رقم خواهد خورد.
خانمی به همراه یک یخچال دستی که پر از واکسن کرونا است، از انبار داروی وزارت بهداشت بیرون آمده و سوار ماشینش می شود که یک موتور او را تعقیب می کند و در فرصت مناسب دارو هایش را می دزدد…
ویدا در خانه از دست پسرش حرص می خورد و راه می رود، رو به او هر چه می گوید که پول را چیکار کرده، هیچ نمی گوید، وحید به سمتش می رود و با آرامش از زیر زبونش حرف می کشد و او می گوید همه پول ها را دادم به بابام تا دو تا پاسپورت جور کنه و با هم از این جا بریم که ویدا مادرش عصبی میشه و پویا رو به او بهش می گوید از تو بدم میاد، پولتون و جور می کنم و می ندازم جلوتون که ویدا عصبی از جاش بلند میشه و از خونه بیرونش می کند.
پیمان به همراه هم تیمی هاش برای گرفتن گزارش به یک دفتر مسافرتی رفته اند، آن ها کلی شاکی دارند که با قول واکسن در ارمنستان گول خورده اند، مردم شاکی حسابی عصبی هستند و با سنگ شیشه های آن جا پایین می آورند و شعار می دهند که میثم امیری پسر رئیس شرکت مسافرتی پایین می رود و از نو قول های جدید می دهد.
وحید در دفتر با شیدا و آزاده درد و دل می کند و خودش را مقصر می داند، آزاده سعی می کنه آرومش کنه که همان لحظه پیمان با انرژی از راه میرسه و درباره پول دیه کیوان که داره جور میشه حرف می زنه…
آقای ستوده با بچه های تیم درباره سوژه بیمارستان سلامت در منطقه واوان حرف می زند، آزاده هم درباره سوژه سرقت واکسن ها حرف می زند که او قبول نمی کند و می گوید فعلا وقتش نیست…
بچه های تیم برای تهیه گزارش بیمارستان سلامت به همراه آقای ستوده رفته اند، آزاده از این که هیچ کاری ازش برنمیاد غصه می خوره و عده ای از کارکنان و اهالی آن شهرک شعار می دهند تا بتوانند جلوی این اتفاق را بگیرند که صاحب جدید بیمارستان رو به همه می گوید که این جا یک هفته دیگر تخریب میشه و اگر نمی خواین پولشو بدید…
تیم در شهر در مسیر بازگشت با هم درباره تخریب بیمارستان و جمع آوری پول حرف می زنن و تصمیم دارن که از این اتفاق جلوگیری کنند.
خانمی منشی اش را صدا می کند تا پرونده ای را بهش نشان بدهد، خانم منشی بعد از دادن پرونده فیلم شعار بیمارستان شهرک واوان را نشانش می دهد و او سریعا شماره ی یک خیریه را می گیرد…
آزاده در یک مهدکودک با خانمی حرف می زند که شیدا به جمعشون اضافه میشه و میگه خانمی تماس گرفته و قرار شده کل هزینه بیمارستان سلامت رو بده…
پیمان و شیدا درباره صفحه اینستاگرام که پریده با هم حرف می زنند و از توی سیستم نگاه می کنند.
خانم خیری که هزینه بیمارستان سلامت را پرداخت کرده بود با آقایی که آن جا را خریده بود، قرار گذاشته و کل پول را بهش بر می گرداند.
بعد از رفتن آن مرد، آزاده به همراه دختر کوچولویی به اتاق همان خانم می روند و با هم خوش و بش می کنند و آزاده درباره مشکل قلب بیمارستان حرف می زند و کلی از آن ها تشکر می کند.
آزاده با پیمان تماس می گیرد و با هم حرف می زنند که پیمان بهش میگه اپلیکشن و اینستاگرام برنامه رو هک کردند…
پلیس ها از خانم دکتری که مسئول بردن واکسن ها بود بازجویی می کنند و او را هم دست با دزد ها می نامند که حسابی جا می خورد. خانم بازجو به او می گوید تو با دزدا هم دست بودی، ما اونا رو گرفتیم، اونا هم اعتراف کردن…
خانم دکتر در ابتدا طفره می رود اما بعدش قبول می کند و می گوید به نظر من یه مشت پیرمرد پیرزن که عمرشون و کردن بهشون نیازی نداشتند.
همه در خانه پدری آزاده جمع شده اند که پدرش قصد می کنه با پیمان شطرنج بازی کنه تا حساب کار دامادش دستش بیاد ولی آزاده با سینی چای میره اون جا و جلوشون و می گیره و درباره پول بیمارستان و عمل قلب دختر بچه حرف می زنند که پدر آزاده از حرف های اون دو تا می فهمه قرار خونه جدا بگیرند و کلی عصبی میشه که آزاد موضوع و جمع می کنه و میگه جز من و زنم کسی حق نداره تو این خونه زندگی کنه ولی باباش حرص می خوره و میگه من خونم و با هیچ کس شریک نمیشم…
مراسم افتتاحیه دوباره بیمارستان شروع شده است و همه اعضای تیم در شهر به همراه خانم خیری که کل پول را داده بود، آن جا است…
خانمی که آزاده و پیمان گمان می کنند او پول بیمارستان را پرداخت کرده، پشت تریبون میره و از شهناز دعوت میکنه و میگه من وکیل این خانم برای انجام این کار بودم، شهناز هم بعد از او پشت میکروفون می رود که آزاده و پیمان حسابی از جا می خورند.
پیمان با شنیدن حرف های او از جاش بلند میشه تا بره که شهناز جلوشو میگیره، آزاده با شنیدن حرف های شهناز با حال بد و خراب سالن و ترک می کنه و میره…