خلاصه داستان قسمت اول سریال داستان یک شهر از شبکه پنج

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول سریال داستان یک شهر از شبکه پنج را می خوانید، این سریال به کارگردانی محمدرضا‌ آهنج و تهیه کنندگی فرشید محمودی در ۲۶ قسمت ساخته شده است. در سریال داستان یک شهر قرار است گروه برنامه «در شهر» با یک تماس به دل ماجرایی بروند که اتفاقات دیگری هم در این بین رقم خواهد خورد.

خلاصه داستان قسمت اول سریال داستان یک شهر از شبکه پنج

مراسم جشن ۲۶ امین سالگرد برنامه در شهر شروع شده است که یک مجری برای اجرای برنامه روی صحنه حاضر می شود و در ابتدااز آقای ایرج متین رئیس برنامه دعوت می کند تا بالا برود و برای حاضرین جشن سخنرانی کند، آقای متین بعد از اتمام حرف هایش ازآزاده و پیمان تقدیر می کند و آن ها را جز بهترین نیرو های خودش می داند.

آزاده به پیمان به خاطر دسته گل هایی که طرفدارانش برایش فرستاده اند، تیکه می اندازد، آقای متین هم میان آن ها را آروم می کند ومی گوید حتما به خاطر برنامه است و خنده کنان می رود

آزاده به مناسبت تولد پدرش، همکارانش را به خانه شان دعوت می کند، خودش هم با پیمان مسیر خانه را خرید می کند و پیاده با هم راهمی روند

پیمان شاخه گل رزی به آزاده می دهد و کادویی دستش می دهد و می گوید محال است تولد بهترین معلم دنیا رو فراموش کنم و بعد ازرسوندن آزاده به خانه و کلی گپ زدن، خودش نیز می رود

آزاده در خانه کیک درست می کند و با دوستش حرف می زند، دوستش باهاش کلی درد و دل می کند و از آزاده می خواهد که با پدرشحرف بزند تا راضی شود که خونه شان را بفروشد و او بتواند با سهمش از ایران برود که آزاده قبول نمی کند و می گوید اصلا روم حسابنکن، چون دلم می خواد ور دل خودم بمونی

آزاده کیک آماده شده را پیش مهمان ها می برد که پدرش کلی دعواش می کند و می گوید ریش من دیگر سفید شده و درست نیست اینکار ها رو بکنی، پیمان هم یک شطرنج و آقای متین هم یک کتاب بهشون هدیه می دهد و کلی دور هم شادی می کنند

بچه های تیم در شهر داخل شرکت مشغول تدوین یک گزارش هستند که آقای متین آن ها را دعوا می کند و می گوید تصویر هیچکدامشون نباید معلوم باشه و می رود، ولی قبل از آن تاکید می کند که حتما قبل از پخش او آن را ببیند

پیمان و سپهر برای گرفتن گزارش با هم همراه شده اند، او با آقای متین تماس می گیرد و ازش اجازه می گیرد، یکی از همکاران خبر ازیک اتفاق جدید می دهد و رو به آزاده می گوید، توی محل شما است که آزاده با دیدن عکس و فیلم می گوید خونه رعنا اینا ریخته و بهسرعت به آن جا می رود.

رعنا روی خرابه های خانه شون نشسته و گریه می کند و پدرش را صدا می کند، آزاده به کمکش می رود و می خواهد آرومش کند امارعنا بی تابی می کند و با دیدن بساز بفروش محلشون او را نفرین می کند

آزاده بعد از بردن رعنا به داخل آمبولانس به سمت شاهرخ می رود و هر چی از دهنش درمیاد بارش می کند اما شاهرخ با لبخند نگاهشمی کند تا حرصش را دربیاورد که آزاده او را ترسو و بزدل خطاب می کند

شاهرخ تهدیدش می کند که او هر چی که بخواهد را به دست می آورد حتی شده خودش را

یکی از آدم های شاهرخ، متوجه فیلم گرفتن یکی از همکاران آزاده می شود و به سمتش می رود تا جلویش را بگیرد که آقای متین از راهمی رسد و می گوید غیرقانونی کار شماست و می روند

او دو نفر موتور سوار را به دنبالشان می فرستد تا جلوی پخش شدن فیلم را بگیرند، آقای متین با پیمان تماس می گیرد تا خودش را به آنها برساند و قضیه موتور سوار را می گوید

آن ها به سرعت در خال رانندگی هستند که ماشینی از بغل بهشون محکم می کوبد و موتور سوار و ترکش از راه می رسند و دوربین را باخودشان می برند….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا