خلاصه داستان قسمت ۷ و ۸ سریال ترکی حیاط + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷ و ۸ سریال ترکی حیاط را برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. ما را تا پایان این پست همراهی کنید. سریال ترکی حیاط (Avlu)، درامی جنایی و پرکشش از تلویزیون ترکیه، با هنرنمایی بازیگران مطرح، داستانی تیره و نفس گیر را به تصویر می کشد. این سریال، با محوریت شخصیت دنیز، زنی تحصیل کرده و قربانی خشونت خانگی که به اتهام قتل همسرش راهی زندان زنان می شود، روایتی از بقا، مقاومت و بازیابی هویت را در دل یک زندان مخوف به نمایش می گذارد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Demet Evgar, Ceren Moray, Nursel Köse, Çagdas Onur Öztürk, Ayça Damgaci, Kenan Ece, Çigdem Benli, Ümmü Putgül, Saniye Samra, Hüseyin Turunç, Berna Eker, Görkem Mertsöz, Deniz Can Aktas
قسمت ۷ و ۸ سریال ترکی حیاط
رئیس زندان به همراه بازپرس و تمام مامورین زندان میرن تو حیاط زندان پیش زندانیها اونجا بازپرس از اوزلم تشکر میکنه بابت نظمی که تو دوران نبود نهال به زندان داده که او خوشحال میشه سپس بازپرس میخواد جانشین نهال را اعلام کنه که اوزلم فکر میکنه اونو میخواد بگه اما وقتی سرن خانوم را به عنوان رئیس زندان انتخاب میکنه اوزلم جا میخوره و ناراحت میشه سپس به هم میریزه و به داخل برمیگردد. همگی به سرن تبریک میگن و بازپرس بهش میگه که میدونم از پسش برمیای و کارهایی که میخوای انجام بدی جواب میده و همه برمیگردن سر کار و زندگی خودشون. مراد فیلمهای زندان را یک بار دیگه خودش نگاه میکنه و متوجه میشه شب قبل مرگ نهال، او با یکی از همکاراش جلوی در زندان دعوا و بحث میکردند. مراد شب با همون همکارش میره بیرون سپس باهاش کمی صحبت میکنه و فیلمو بهش نشون میده و ازش میپرسه که دلیل دعواتون چی بوده؟
او بهش میگه ما از این دعوا زیاد میکردیم اما نهال میومد همه رو بهت بگه؟ نه! چون یه چیز عادیه تو کار ما. سپس بعد از کمی بحث کردن مراد خودشو جمع و جور میکنه و حرفاشو میپذیره. فردای آن روز، روز ملاقات هستش که اجم به زندان میره او جلوی در زندان با پدرش روبرو میشه و باهاش دعوا میکنه و میگه همه این بلاها زیر سر توئه! اگه مادرم الان تو زندانه مقصرش تویی! سپس وقتی که آروم میشه درو باز میکنند و ازشون میخوان تا برن داخل. سگ زندان وقتی به اجم میرسه شروع میکنه به پارس کردن آنها اجم را میبرند برای تفتیش متوجه میشن که روی لباسهاش مواد مخدر بوده و سگ اونو تشخیص داده بود به خاطر همین اجازه نمیدن که او بره داخل اجم حسابی عصبی میشه. هاکان به داخل میره و دنیز با دیدنش ازش میپرسه که چی شده؟ شنیدم اجمو گشتن نذاشتم بیاد تو! ماجرا چیه؟ او قضیه رو میگه که دنیز به هم میریزه شروع میکنه دعوا کردن با هاکان و بهش میگه این بلاها همش تقصیر توئه که داره سرمون میاد! مقصرشون فقط تویی!
چطور تونستم این همه سال تو رو دوست داشته باشم؟ سپس یقهشو میگیره و باهاش درگیر میشه که مامورین اونارو از همدیگه جدا میکنن. بعد از چند ساعت بازپرس و چند نفر دیگه میرن دنبال دنیز و بهش میگن باید صحنه حمله کردنت به نهال را بازسازی کنی او کلافه شده و هرچی که دیده را بهشون میگه در آخر قسم میخوره و به مراد میگه که کار من نبوده! من همچین کاری نکردم! اجم حسابی ناراحته و با دوستش که همان پسر قدرت هست میگه که کار تو بود آره؟ دیشب که با هم بودیم تو کشیدی گردش نشسته رو لباس من آره؟ و باهاش می بحث و دعوا میکنه که به خاطر اون نتونسته مادرشو ببینه! دنیز از زندان بهش زنگ میزنه و ازش حالشو میپرسه و میگه که ماجرا چی بوده اجم بهش میگه نگران نباش دیشب جایی رفته بودم حتماً از اونجا این مواد رو لباسم نشسته من حالم خوبه و بعد از کمی حرف زدن تلفنو قطع میکنه و دوستشو سرزنش میکنه که به خاطر او برای اولین بار به مادرش دروغ گفته! رئیس جدید زندان به یکی از دوستاش زنگ میزنه و میگه فیلمهای امنیتی زندان از یه جایی به بعد پاک شده میتونی برام برگردونی؟ او بهش میگه نمیدونم باید ببینم و قرار میشه شب براش ببره….