خلاصه داستان قسمت ۷۰ سریال ترکی داستان یک شب + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۷۰ سریال ترکی داستان یک شب می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی داستان یک شب یکی از مجموعه‌های تلویزیونی ترکی است که بخاطر بازیگران خود بسیار مورد توجه قرار گرفت. سریال ترکی داستان یک شب (Bir Gece Masalı) به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و نویسندگی سلدا آکین (Selda Akin)، ادا تزجان (Eda Tezcan) و جیهان چالیسکانتورک (Cihan Çaliskantürk) در سال ۲۰۲۴ ساخته شد. بوراک دنیز و سو بورجو یازجی کوشکون بازیگران اصلی این اثر هستند.

قسمت ۷۰ سریال ترکی داستان یک شب

جان افزا و سارا با همدیگه در حال صحبت کردنند و وسایلو جمع می‌کنند. سارا بهش میگه که شما در هر صورت تنها نمی‌شین بالاخره مامان ثریا هست جان افزا بهش میگه آره نمی‌تونم مامان ثریارو از ماهر جدا کنم. ثریا که تو راهرو حرف‌های آنها را شنیده کمی ناراحت میشه اما بهشون حق هم میده سپس وقتی وارد اتاق می‌شه به جان افزا و سارا میگه میشه من نیام خونه را ببینم؟ یکم خستم حال ندارم جان افزا بهش میگه یعنی نمی‌خواین خونه را ببینین؟ واستون مهم نیست چه جوریه؟ ثریا بهش میگه چرا بعداً می‌بینم و بهت اعتماد دارم به سلیقت در آخر به سالن میره تا قهوه بخوره. جان افزا و سارا به خونه‌ای رفتند که صالح پیدا کرده و بهشون پیشنهاد داده. آنها میرن خونه را می‌بینند که جان افزا حسابی خوشش میاد ماهر به اونجا میره که جان افزا از دیدنش جا می‌خوره و همان جا کارهای اداریشو انجام میدن و اون خونه را اجاره می‌کنند.

کورشاد و گلزار رفتن برای عقد وقت گرفتن عذرا مادر کورشاد به خونه عاصف خان میره باهاشون صحبت می‌کنه و میگه من با این ازدواج مخالفم و نباید سر بگیره شما اگه عروستونو از خونه بیرون نمی‌کردین الان نیومده بود تو خونه من برگردونینش به خونتون! جان افزا و ماهر به خونه برمی‌گردن و وسایلشونو که جمع کردن از اونجا برمیدارن. سودا از فرصت استفاده کرده و به محض رفتن آنها وسایل‌هاشو که جمع کرده بود می‌بره به اتاق ماهر تا از اونجا دیگه استفاده کنن. ماهر وقتی به مادرش میگه پاشو بریم دیگه ثریا بهشون میگه که شما میرین من اینجا می‌مونم! اینجام خونه ست دیگه چه فرقی داره اینجا با اونجا چند کوچه‌ام که بیشتر فاصله‌مون نیست هر وقت خواستم میام اونجا یا شما میاین اینجا.

ماهر وقتی اصرار می‌کنه و می‌بینه مادرش رو حرف خودشه قبول می‌کنه ناچاراً و خودشون به سمت خونه جدید راهی میشن بعد از رفتن آنها ثریا تو حیاط بغض می‌کنه و ناراحت میشه. شب عاصف خان با عفت تصمیم می‌گیرن که فردا فرمان را بفرستند تا بره دنبال گلزار و برگردوننش به عمارت. از طرفی سارا و صالح یکسری از وسایل‌های جان‌افزار را از خونه پدرش به اونجا آورده. آنها آلبوم جان افزارو هم آوردن که عکس کودکیشان تو بازارو به ماهر و صالح نشون میدن و میگن که این پسر بچه‌ای که تو عکس هست با دیدن اینکه ما داریم عکس می‌گیریم خودشو تو قاب آورد و ژست گرفت عشق اول سارا بوده ماهر با دیدن عکس جا می‌خوره و به صالح نشون میده که صالح بهش میگه این بچه منم آنها شوکه میشن و همونجا صالح از سارا خواستگاری می‌کنه سارا هم قبول می‌کنه و انگشترو میندازه تو دستش‌‌‌‌…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک شب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا