خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی داستان یک شب + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۶۵ سریال ترکی داستان یک شب می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی داستان یک شب یکی از مجموعه‌های تلویزیونی ترکی است که بخاطر بازیگران خود بسیار مورد توجه قرار گرفت. سریال ترکی داستان یک شب (Bir Gece Masalı) به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و نویسندگی سلدا آکین (Selda Akin)، ادا تزجان (Eda Tezcan) و جیهان چالیسکانتورک (Cihan Çaliskantürk) در سال ۲۰۲۴ ساخته شد. بوراک دنیز و سو بورجو یازجی کوشکون بازیگران اصلی این اثر هستند.

قسمت ۶۵ سریال ترکی داستان یک شب

فرمان تو مسیر برگشت به مسافرخانه یه مسافر بهش میخوره و اونو میبره. فرمان طبق آدرسی که بهش میده میره که میبینه از وسط یه جاده جنگلی و خلوت سر درمیاره او میگه اینجا که چیزی نیست! مسافر که خفت گیر بود میگه هرچی داری بده او پولی که سودا بهش داده بودو با ساعتو میده بهش و وقتی میخواد بره گوشی فرمان زنگ میخوره که میبینه گوشیم داره و با چاقو زخمیش میکنه و گوشیشو میگیره و میبره. یه نفر به زور میخواد وارد اتاق افسانه بشه که وقتی وارد میشه افسانه از پنجره پرت میکنه خودشو پایین. فردای آن روز جان افزا خواب میبینه که ماهر مرده که با ترس از خواب بیدار میشم و هرچی ماهر را صدا می‌زنه می‌بینه نیست او حسابی ترسیده و زنگ می‌زنه به ماهر که او بهش میگه رفته بودم بنزین بزنم سیمیت هم خریدم دارم میام. مادر ماویش به کورشاد حرف‌های ساواشو میگه و بهش میگه که من خیلی می‌ترسم نمی‌دونم چه اتفاقی قراره بیفته کورشاد با کلافگی میگه این پسر داره چیکار می‌کنه؟ و هرچی به ساواش زنگ می‌زنه او جواب نمیده. از بیمارستان به عاصف خان خبر می‌دهند که پسرتون با چاقو زخمی شده و اینجا بستریه اونا با ترس به بیمارستان میرن.

در نبود ماهر ساواش میره پیش جان افزا و اونو مجبور می‌کنه که باهاش همراه بشه جان افزا تنها چیزی که به ذهنش می‌رسه ساعته که برداره تا ردشو ماهر پیدا کنه. جان افزا از دست ساواش عصبانی میشه و بهش میگه معلوم هست داری چیکار می‌کنی؟ و وقتی می‌بینه اونو برده پیش رشید حسابی جا می‌خوره. ماهر وقتی به کلبه می‌رسه متوجه میشه که جان افزا نیست و وضعیت عادی نیست او دنبال ساعت می‌گرده که می‌بینه برده و سریعاً لوکیشنو دنبال می‌کنه و به اونجا میره. چند نفر جلو درو می‌کشه اما به داخل که میره زورش نمی‌رسه در آخر رشید وقتی می‌بینه با ماهر معامله‌اش سر نمی‌گیره بهش میگه خودت اینجوری خواستی. سلیم میاد و جان افزا را با خودش می‌بره ها تو سر ماهه چیزی می‌زنن و او رو زمین می‌افته ساواش وقتی می‌بینه سلیم داره جان افزا رو می‌بره دنبالش میره و با اسلحه تهدیدش می‌کنه که اونو هم می‌کشن. جان افزا می‌بینه که ماهرو از تو خونه داخل تابوت گذاشتن و دارن خاکش می‌کنن او زجه می‌زنه و حسابی حالش بد میشه که سلیم و رشید اونو با خودشون می‌برن. از طرفی پلیسا به خونه کورشاد رفتن و موادو برداشتن و دنبال کورشاد می‌گردن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک شب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا