خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی داستان یک شب + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی داستان یک شب می باشید همراه ما باشید. سریال ترکی داستان یک شب یکی از مجموعه‌های تلویزیونی ترکی است که بخاطر بازیگران خود بسیار مورد توجه قرار گرفت. سریال ترکی داستان یک شب (Bir Gece Masalı) به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و نویسندگی سلدا آکین (Selda Akin)، ادا تزجان (Eda Tezcan) و جیهان چالیسکانتورک (Cihan Çaliskantürk) در سال ۲۰۲۴ ساخته شد. بوراک دنیز و سو بورجو یازجی کوشکون بازیگران اصلی این اثر هستند.

قسمت ۳۶ سریال ترکی داستان یک شب

ماهر وقتی به بیمارستان میره می‌بینه جان افزا مرخص شده و از اونجا رفته او بهش زنگ می‌زنه و میگه چرا به من چیزی نگفتی؟ جان افزا میگه بهت گفته بودم که میرم خونه بابام الان اینجام ماهر با کلافگی میگه آخرشم کار خودتو کردی و با همدیگه کمی کل کل می‌کنن. قاتل اجاره‌ای که از طرف سلیم می‌خواد ماهر را بکشه تو قالب راننده تاکسی رفته جلوی بیمارستان سپس ماهر را سوار می‌کنه و ماهر به سمت خونه کوشاد راهی میشه. عفت به همراه گلزار رفته به ملاقات جان افزا تو خونه پدرش اونجا ازش حالشو می‌پرسه و وقتی با هم تنها میشن ازش می‌خواد تا رازی که او فهمیده را به کسی چیزی نگه چون اگه کسی بفهمه زندگیش از هم می‌پاشه چون عاصف فکر می‌کنه فرمان پسر خودشه جان افزا بهش میگه من نه راز شما و نه جوری که افتادم از بالا تو حیاط را به کسی چیزی نمیگم ولی ازتون می‌خوام منو به عنوان زن ماهر قبول کنید عفت ناچاراً قبول می‌کنه. آنها وقتی به خونه برمی‌گردند فرمان ازشون می‌پرسه که چی شده یهو این دختر براتون عزیز شده؟ عفت میگه خب بالاخره تا لب مرگ رفت و برگشت!

فرمان واسش دلیل قانع کننده‌ای نیست اما بحثو کش نمیده. فرمان تا میره تو اتاق دوست دخترش که به عنوان خدمه به عمارت آوردتش، او درو قفل می‌کنه و میگه تا با هم حرف نزنیم نمی‌ذارم بری سپس ازش می‌خواد تا یه فکری به حالش بکنه و زودتر به همه  رابطه‌شونو بگه چون دیر یا زود شکمش کم کم میاد جلو فرمان میگه چه توقعی داری؟ سودا منو میکشه! او میگه خوب منم نمیگم عقد رسمیم کن که ولی به عنوان هوو میتونم باشم که با سودا حرف بزن! ماهر رفته دنبال جان افزا و اونجا باهم حرف میزنن سپس به طرف خانه عاصف خان راهی میشن. وقتی میرسن جان افزا الکی میگه من نمیتونم این همه پله بیام بالا و ازش میخواد بغلش کنه اونم ناچارا قبول میکنه. وفتی میرسن اتاقشون جان افزا شروع میکنه به اذیت کردن ماهر و نمیزاره بخوابه چون هر لحظه چیزی میخواد که ماهر بهش میده در آخر وقتی میخواد بخوابه جان افزا میگه دستشویی دارم ماهر که باید ۵ طبقه دوباره ببرتش پایین جا میخوره…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک شب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا