خلاصه داستان قسمت ۲۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
ایشیل به عبداله خان زنگ میزنه اما او جواب نمیده که ایشیل عصبی میشه و میگه گندش بزنن! و بهم میریزه. مری تو اتاقش خودشو سرزنش میکنه و میگه مری احمق! و شروع میکنه به پاک کردن هرچی که اثری از اوزکان بود آذرخش اونو میبینه از لای در و بهم میریزه. عبداله خان با بقیه به خانه برگشته که پنبه جلوی همه به عبدالله خان میگه الان که همه بچهها هستن بهت میگم دیگه هر کاری دلت میخواد میتونی بکنی آزادی دیگه میخوام ازت طلاق بگیرم! یه جون که بیشتر ندارم. عبدالله خان جا میخوره و بهش میگه فعلاً شما به خوب شدن فکر کن. عبدالله خان میخواد بره شعله را بیاره تو همون خونه که پنبه میگه نمیخوام بزار همون جایی که هست بمونه یا هرجایی که خودت میخوای ببرش. عبدالله خان میگه اون بچه چه گناهی کرده؟ فاتح وقتی اصرار پدرشو میبینه باهاش بحث میکنه و میگه چرا متوجه نمیشی ما نمیخوایمش! عبدالله خان باهاش دعوا میکنه که پنبه پشت پسراش در میاد و بهش میگه دست از سر پسرام بردار راحتمون بزار! سپس عبدالله خان از اونجا میره به سمت خونه ایشیل.
وقتی میرسه اونجا ایشیل واسش قیافه گرفته و بهش میگه چه عجب! عبدالله خان میگه میدونی که چه وضعیتی پیش اومده بود نمیتونستم بیام باید پیششون میموندم ایشیل میگه میتونستی یه زنگ بزنی! از نگرانی مردم انقدر استرس کشیدم! از صبح فکر کردم دیگه نمیبینمت و نمیای اینجا! عبدالله خان میگه حالا که میبینی اینجام من تورو هیچ وقت تنها نمیذارم! پنبه خانم جلوی همه گفتش که راضیه و ازم طلاق میگیره دیگه داره تموم میشه همه چیز فقط یکم بهم مهلت بده تا کارهارو کم کم و آروم آروم پیش ببریم ایشیل خوشحال میشه و میگه باشه و او را میبوسد آذرخش میره پیش مری باهاش صحبت میکنه تا حالش بهتر بشه. مری بهش میگه خیلی از دست خودم عصبانیم چطور میتونم همچین کاری کنم؟ آذرخش میگه فکر نمیکردم همچین رابطه عمیقی بینتون صورت گرفته بوده باشه فکر میکردم هنوز تو مرحله آشنایی هستین مری بهش میگه من بهش دل داده بودم همون شب آخر ازم خواست که با همدیگه تو ویلا زندگی کنیم برای اولین بار خط قرمزمو شکوندم و اون شب پیشش بودم فکر نمیکردم همچین آدمی از آب در بیاد. آخه یکی نیست بهم بگه وقتی ازم طلبه کمک نکرده چرا خودم متقاضی میشم واسه کمک کردن و پول دادن؟ آذرخش بهش میگه پولتو ازش پس میگیریم پیداش میکنیم نگران نباش!
انقدر که من ناراحتم واسه تو واسه ایشیل اصلاً ذرهای ناراحت نیستم چون بهش هشدار داده بودم مری میگه به منم هشدار داده بودی! ای کاش عمل میکردم. آذرخش آرومش میکنه و میگه فکر نکن تنهایی من پیشتم با همدیگه مرهم میشیم روی زخمات دوباره رو پا میشی آنها همدیگر را در آغوش میگیرن. مته خان رفته خونه لمان مادرش و کایهان. او بهشون میگه باید این کارتونو دیگه ادامه ندین امروز یکی با خوردن بستههایی که برامون آورده بودین مسموم شده بود و حالش بد شده بود گفتش که میره شکایت میکنه اگه پای بهداشت به هتل باز بشه خیلی بد میشه و میان سراغ شما و پای شماها هم گیره چون شرکتی هنوز ثبت نکردین پروانه کسب و بهداشت ندارین! کایهان میگه عجب گرفتار شدیما میخواستیم یکم کارها بره جلو بعد بریم واسه ثبت شرکت! مته خان میگه حالا که اینجوری شده آنها به هم میریزن. نورسما قبل از رفتنش میخواد بره پیش مادرش و سر بزنه بهش که حرفهای او با نیلای را از پشت در میشنوه و متوجه میشه که آنها بازم نقش بازی کردن و پنبه اصلاً سکته نکرده بوده. او میره پیش مادرش و بهش میفهمونه که فهمیده داره نقش بازی میکنه. او با مادرش صحبت میکنه تا از طلاقش پشیمون نشه و از پدرش جدا بشه و انقدر خودشو اذیت نکنه پنبه ازش میخواد بره خونه خودش و سری بعدی با شوهرش بیاد برای دست بوسی که کدورتها رو بذارن کنار نورسما قبول میکنه و میره….