خلاصه داستان قسمت ۲۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۸۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
پنبه با مری درد و دل میکنه که من واسه عبداله خان چی کم گذاشتم که دوباره این بلارو سرم آورد؟ حتی من ۲تاشو فقط فهمیدم نمیدونم چندتا دیگه هم بوده! مری بهش میگه من میدونم بابا عبدالله ذاتش تو همچین کارایی نیست اون از این کارا بلد نیست این زنا هستند که واسش تور پهن میکنن و اونو گول میزنن. پنبه بهش میگه میدونم باهاشون چیکار کنم سپس نیلای میره به سمت خونه مادرش تا از اونجا با همدیگه برن پیش مادر هالوک. وقتی به اونجا میرسن مادر هالوک باهاشون صحبت میکنه و میگه که مادر چروکتو میخوای بندازی به پسر من سرتاپ عصبی میشه و باهاش بحث میکنه و میگه من کجام چروکه؟ سپس بعد از کمی کل کل کردن او با نیلای از اونجا میره و بهش میگه که فکر نکن پا پس کشیدم بازم منو میبینی. پنبه نقشه کشیده و به عبدالله خان زنگ میزنه که یکم حال روحیم خوب نیست به خاطر این اتفاقهای اخیر حوصلم ندارم نظرت چیه خانوادگی بریم هتل خودمون شام بخوریم؟ تعریفشو خیلی شنیدم عبدالله خان اول جا میخوره و میگه این قضیه شام چیه دیگه از کجا درآوردی؟! پنبه میگه خب دلم خواسته که دوست دارم غذاهاشو امتحان کنم عبدالله خان قبول میکنه و میگه زنگ میزنم به هتل و هماهنگ میکنم واسه شام پنبه تشکر میکنه و بعد از قطع تماس تو فکر میره.
مری دوباره به خاطر گرفتاری اوزکان بهش پول داده این قضیه رو به دوعا میگ. دوعا از اینکه به کسی که نمیشناستش خیلی پول داده به هم میریزه و میگه چرا بهش انقدر زود اعتماد کردی؟ مری به هم ریخته و میگه یه بار دیگه هم پول میخواست من به خواسته خودم واسش ریختم فردا شب واریز کرد برام ولی امروز از صبح گوشیش خاموشه نگرانشم. دوعا بهش میگه امیدوارم هرچه سریعتر پیداش بشه. لمان با شوهرش میرن به هتل برای دادن پکهای دامادی که آنها بهشون سفارش داده بودند. شب شده و همه حاضر شدند و به سمت هتل راهی میشن همگی سر میز شام نشستن که ایشیل به اونجا میره ازشون میپرسه که همه چیز خوبه چیزی کم و کسی ندارین؟ پنبه میگه همه چیز عالیه مثل اینکه تدارکات با شما بوده درسته؟ ایشیل تایید میکنه و میگه بله من که کار خاصی نکردم این وظیفمه کارمه! ایشیل بهشون میگه امیدوارم شب خوبی داشته باشین پنبه میگه ما که شب خوبی داریم ولی فکر نکنم برای شما خوب باشه ایشیل جا میخوره و میگه متوجه نشدم ؟! منظورتون چیه؟ پنبه با عصبانیت از جاش بلند و جلوی همه میگه که عبدالله خان با همین ایشیل تو همین هتل روهم ریختن همگی جا میخورن. پنبه حسابی با اونا دعوا میکنه که عبدالله خان وقتی میخواد حرف بزنه پنبه سیلی محکمی جلوی همه به صورتش میزنه که همه شوکه میشن. سپس موهای ایشیلو میگیره و تو لابی پرت میکنه رو زمین سپس بعد از بردن آبروش جلوی همه و رسوا کردنش بهشون میگه از هتل من بندازینش بیرون و دیگه هم راهش ندین…