خلاصه داستان قسمت ۲۸۲ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۸۲ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۸۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
آذرخش و عامر به رستوران رفتن برای افطار و اونجا آذرخش بهش یه هدیه میده و میگه مال شماست عامر وقتی باز میکنه میبینه جوراب بچه گونه ست و میگه این چیه؟ او میگه وقتی دوعارو حامله بودم بهم گفتن پسره بچه منم اینو گرفتم که وقتی به دنیا اومد دیدیم دختره منم نگهش داشتم تا روزی که پسردار شدم پاش کنم. عامر جا خورده و میگه بچه مون پسره؟ او تأیید میکنه که باهمدیگه خوشحال میشن. مری میره پیش آذرخش و بهش میگه که به اوزکان پول داده او حرص میخوره میگه و میگه چرا همچین کاری کردی؟ مگه چند وقته همو میشناسین؟ مری میگه من خودم بهش پیشنهاد دارم بعد اون به این پولها که اصلا احتیاجی نداره! آذرخش حرص میخوره و میگه این کارو نکن امیدوارم که اشتباه نکرده باشی من نمیخوام تو ناراحت بشی حواستو جمع کن! مری قبول میکنه و بهش میگه من دیگه خسته شدم میخوام یکی باشه که بهش تکیه کنم و احساس میکنم اون شخص همین اوزکانه سپس برمیگرده خونه.
فردای آن روز نورسما و فراز که قبلاً با عامر صحبت کرده بودند درباره اجاره غرفه تو هتل میرن سمت هتل تا مغازه را ببینند. نیلای از قصد پنبه را با خودش میبره به هتل تا به این بهونه ایشیل کمی استرس بگیره. اونجا با نورسما و فراز روبرو میشن که پنبه با آنها کمی بحث و دعوا میکنه سپس از اونجا میرن. دوعا و فاتح با جمله در حال بازی کردن هستند که از بانک میرن به اونجا برای مصادره اموال دوعا گریهاش میگیره و سعی میکنه جلوشونو بگیره اما موفق نمیشه که فاتح تازه اون موقع متوجه میشه. بعد از دعوا کردن با دوعا میره پیش پدرش و ازش کمک میخواد او بهش میگه فقط به یک شرط بدهیتونو میدم برگردین خونه و همونجا زندگی میکنین فاتح ناچاراً قبول میکنه. شب نورسما و فراز به خونه میرن تا خطاطیاشو از اونجا برداره وقتی به اتاق کارش میره متوجه میشه که مادرش تمام خطاطیاشو پاره کرده او حسابی به هم میریزه و حمله عصبی بهش دست میده و میگه مگه من دخترت نیستم؟
اینا تمام زحمات من تو این چندین سال بود من اینارو کشیده بودم چطور تونستی همه رو پاره کنی؟ و بهش میگه شماها دیگه خانواده من نیستین و از اونجا میره. عبدالله خان و مصطفی یا پنبه دعوا میکنند و این کار اونو زیادی میدونن. زنگ خانهشون به صدا در میاد که اونا فکر میکنند نورسماست برگشته میرن دم در که با دیدن فاتح و دوعا چمدان به دست جا میخورند پنبه وقتی ماجرا رو میفهمه به دوعا میگه بارها بهت گفته بودم اینکه یه مرد پیشرفت کنه و به عرش برسه یا به فرش به خاطر زنه! آذرخش داره به عامر لباسهایی که برای بچهشون گرفته را نشون میده که یک دفعه دردش میگیره عامر میره واسش آب بیاره که آذرخش از درد رو زمین میفته و خونریزی میکنه عامر وقتی برمیگرده و اون صحنه را میبینه حسابی میترسه و با دیدن خون برای بچه ناراحت میشن….