خلاصه داستان قسمت ۲۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۸۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
نیلای با دیدن عبداله خان جا خورده و میگه بابا تو اینجا چیکار میکنی؟ عبداله خان با عصبانیت میره داخل و با نیلای دعوا میکنه که تو اینجا چیکار میکنی؟ تو توی اتاق مردم چیکار داری؟ و اونو سرزنش میکنه که از دستت خسته شدم از بس سرک میکشی تو کار و زندگی بقیه! برو به هرکی میخوای بگی بگو! گمشو از جلو چشام! نیلای با گریه به زلفی میگه بریم و تو ماشین واسش تعریف میکنه زلفی شوکه میشه و میگه خونه جهنم میشه که! نیلای میگه بریم خونه مامانم و اونجا واسه سرتان هم تعریف میکنه و بهش میگه من چجوری به مامان پنبه بگم! سرتاپ میگه نباید بگی نیلای میگه یعنی چی؟ سرتاپ میگه حق السکوت میگیری چیزی نمیگی زلفی تأیید میکنه و میگه این بهترین راهه. نورسما و فراز از آذرخش و سولماز تشکر میکنن و باهمدیگه با عامر سر میز افطار میشینن و حرف میزنن. تو خونه عبداله خان سر میز افطار نیلای بحث کارشو با آسوده خانم مطرح میکنه که عبداله خان عصبی میشه و مخالفت میکنه نیلای بهم میریزه دوباره.
آدم آسوده خانم بهش خبر میده که نورسما و فراز تو خونه آذرخش میمونن او حرص میخوره و میگه این پسر احمق فقط داره آبروی منو میبره همه جا! سپس به گوکان میگه فردا برو دنبالشون بیارشون اینجا باید تاوان این حرص خوردهای منو پس بدن! دوعا به فاتح گفته که نورسما و فراز خونه مادرش رفتن و اونجا میمونن فاتح حرص میخوره و میگه بابام بفهمه بیچاره میشیم! دوعا میگه بگو رفتن خونه مادرم اونم نتونسته کاری نکنه به ما ربطی نداره! سپس به بهونه خرید ازش پول میخواد که قسط اول وامو بده که فاتح میگه پول ندارم و دوعا نمیدونه باید چیکار کنه. عبداله خان رفته اتاق ایشیل و بهش میگه که خونه میخوام بگیرم که برین اونجا دیگه او حسابی خوشحال میشه. فردای آن روز دوعا و فاتح رفتن خونه عبداله خان و اونجا بهشون میگن که نورسما و فراز خونه آذرخش هستن اونا از این رسوایی حرص میخورن و فاتح و دوعا میگن میخوایم بریم ببینیمشون مصطفی هم میگه ما هم میایم باهم بریم عبداله خان با کلافگی میره شرکت و میگه هر غلطی میخواین بکنین….