خلاصه داستان قسمت ۲۷۶ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۷۶ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۷۶ سریال ترکی شربت زغال اخته
فراز برای خودش و نورسما تو هتل دوتا اتاق گرفته و شب را اونجا میمونن. آنها تو اتاقاشون موقع خواب بهم فکر میکنن و حالشون خیلی خوبه. فردای آن روز بعد از رفتن فاتح دوعا سریعا به بچه های تو گروهش میگه که ما هم میایم ژاپن و منتظر میمونه که از بانک بیان برای سرکشی خونه برای وام. نیلای رفته به دیدن مادرش که اونجا با دیدن کیفی ازش میپرسه که پول این کیفو از کجا آوردی؟ نکنه دوباره هالوک واست خریده! سرتاپ میگه نه این فیکه اصل نیست یه مغازه هست که کپی میزنه از اصلش بهتر هیچکیم نمیفهمه نیلای خوشحال میشه و به سرتاپ میگه باید بریم پس خرید کنیم سرتاپ میگه باشه اول ماجرارو تعریف کن و او فرار کردن نورسما با فرازو میگه که سرتاپ شوکه میشه. پریل همسایه جدید آذرخش و سولماز کیک درست کرده و برای اونا هم میبره اونجا پیریل متوجه میشه که آذرخش حامله است که جا میخوره و به هم میریزه سپس میره. عامر و آذرخش بعد از سونوگرافی به هتل رفتند تا ایشیل را ببینند.
وقتی میرسن عبدالله خان را با شعله اونجا میبینند که عبدالله خان بهشون میگه اومده بودم هواخوری گفتم یه سر بیام اینجا آذرخش از دیدن شعله خوشحال و سرگرم شده. نیلای بعد از خرید کیف با یکی از اونا به خونه دوعا میره تا به رخش بکشه. اونجا دوعا خبر سفرشون به ژاپنو به نیلای میده نیلای بازم حسادت میکنه. نورسما و فراز با همدیگه عقد کردند. شب مری با آذرخش به هتل پیش ایشیل میرن تا با هم شام بخورن و صحبت کنند. نورسما و فراز به خونه رفتند تا خبر ازدواجشونو بهشون بدن عبدالله خان با دیدن آنها و شنیدن ازدواجشون نورسما را پس میزنه و بهش میگه گمشو از خونه ام برو بیرون دیگه هم نمیخوام ببینمت! از طرفی پنبه هم ازش رو برمیگردونه و میگه دیگه نمیخوام ببینمت. آنها میرن دم در خونه آسوده تا به دست بوسی اونم برن که آسوده با دیدن آنها دم در جا خورده. عبدالله خان به اتاق ایشیل رفته آسوده که متوجه شده ایشیل تلفنشو رو میز جا گذاشته رفته دم در اتاقش تا بهش بده که تو راه پله آنها را با هم میبینه و شوکه میشه….