خلاصه داستان قسمت ۲۴۶ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۴۶ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
قسمت ۲۴۶ سریال ترکی قضاوت
ایلگاز با جیلین سر دوست پسر سابقش که پلیس بوده و الان تو یه پرونده هستن بحث میکنه و در آخر جیلین با ناراحتی و چشمانی گریان از اتاقش بیرون میزنه. یکتا دنبال جیلین میره و ازش میپرسه این چه سر و وضعیه چی شده؟ همان موقع کمیسر فیرات از بخش کودکان به ایلگاز زنگ میزنه و بهش میگه که دادستان پسر بچه پیدا شده اونم تو زیرزمین همون ساختمون به نظر میرسه که زنده نیست ولی نمیدونم یه جنایته یا نه ایلگاز ناراحت میشه و به ارن تماس میگیره تا با تیمش سریعاً به اونجا برن. از طرفی خودش میره دم ماشین جیلین و به او و یکتا این خبرو میده و میگه من دارم الان میرم اونجا جیلین به هم میریزه و به یکتا میگه این بلا نباید سر هیچ مادری بیاد و با گریه به اونجا میرح. وقتی میرسن ایلگاز با فیلات اصلاً خوب رفتار نمیکنه جیلین با یکتا میرن دم در واحد مادر اون پسر که او درو باز میکنه و بهشون میگه چه اتفاقی افتاده چی شده؟ چرا انقدر پلیس اومده اینجا؟! برای پسرم اتفاقی افتاده؟
جیلین خیلی نمیتونه حرف بزنه و رو برمیگردونه که یکتا بهش تسلیت میگه اون زن حسابی به هم میریزه و گریه میکنه یکتا و جیلین سعی میکنند دو نفری اونو آروم کنند و جلوشو میگیرن تا به زیرزمین نره اما او میگه من باید پسرمو ببینم. جسلین میره از ایلگاز اجازه میگیره تا بزاره پسرشو یه لحظه ببینه ایلگاز قبول میکنه. او با دیدن پسرش میخواد به سمتش بره که جلوشو میگیرند و اجازه نمیدن آنیل و گوکسو او را به پزشکی قانونی منتقل میکنند تا آزمایشات را انجام بدهند که ببینند بر اثر سرما مرده یا جنایت صورت گرفته. دختر عثمان سر میز شام به خانوادهاش میگه که من تصمیم گرفتم تو خونه مستقلی زندگی کنم و اینجا دیگه نمیمونم یه همخونه هم پیدا کردم آیلین باهاش بحث میکنه و میگه میخوای با یه نفر هم خونه بشی که اصلاً نمیشناسیش؟ او بعد از کمی بحث کردن با پدر و مادرش میره تو اتاقش….