خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی حیاط + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی حیاط را برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. ما را تا پایان این پست همراهی کنید. سریال ترکی حیاط (Avlu)، درامی جنایی و پرکشش از تلویزیون ترکیه، با هنرنمایی بازیگران مطرح، داستانی تیره و نفس گیر را به تصویر می کشد. این سریال، با محوریت شخصیت دنیز، زنی تحصیل کرده و قربانی خشونت خانگی که به اتهام قتل همسرش راهی زندان زنان می شود، روایتی از بقا، مقاومت و بازیابی هویت را در دل یک زندان مخوف به نمایش می گذارد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Demet Evgar, Ceren Moray, Nursel Köse, Çagdas Onur Öztürk, Ayça Damgaci, Kenan Ece, Çigdem Benli, Ümmü Putgül, Saniye Samra, Hüseyin Turunç, Berna Eker, Görkem Mertsöz, Deniz Can Aktas
قسمت ۲۰ سریال ترکی حیاط
سه نفر از معتادهای زندان طبق گفته قدرت که بهشون گفته بود خودتون برین دنبال مواد رفتن سراغ دودو. وقتی تنها گیرش میارن و ازش میخوان تا بگه مواد قدرت کجاست او میگه نمیدونم و دست من نیست اما آنها باور نمیکنند و او را با خودشون میبرن تو یخچال انباری میزارن و درو روش میبندن دودو تو تمام تلاششو میکنه تا از اونجا بیرون بیاد اما موفق نمیشه او داد میزنه و کمک میخواد اما همه تو سالن غذاخوری هستن. اجم وقتی از خواب بیدار شده به آلپ میگه قراره چیکار کنیم؟ آخرش چی میشه؟ منو همیشه میخوای اینجا نگه داری؟ آلپ بهش میگه درباره این قضیه فکر میکنم و بهت خبر میدم او ازش میخواد تا به مادرش زنگ بزنه اما اجازه نمیده. آلپ برای انجام کاری از خونه بیرون میره و اجم تو خونه تنها میشه و سعی میکنه از اونجا فرار کنه اما موفق نمیشه راهی پیدا نمیکنه.
موقع سرشماری زندانیها میشه که متوجه میشن تو بند آزرا یه نفر نیست و تو بند قدرت سه نفر آنها به ملیس گزارش میدن که او بهشون میگه سریعاً زنگ خطرو به صدا در بیارین و بگردین دنبال ۴ نفر زندانی که نیستن. اون سه معتاد بعد از گذشت چند ساعت برگشتن تا دودو را قبل از سرشماری برسونن به محوطه اما هرچی میگردن کلیدو پیدا نمیکنند یکی از مامورها اونا را اونجا میبینن و میگن دارین چیکار میکنین؟ و با دیدن دودو تو یخچال بهشون میگه شما چیکار کردید؟ آنها دودو را نجات میدن به درمانگاه منتقل میکنند. آزرا و بقیه وقتی میفهمن که چه بلایی سر دودو اومده نگرانش میشن. دنیز از مراد میپرسه که خبری نشد؟ دخترم زنگ نزد؟ او بهش میگه نه دنیز بهش میگه من احساس میکنم اتفاقی افتاده منو سریعاً ببرین پیش رئیس زندان.
او از آنها میخواد تا رسیدگی کنند به این قضیه و خبری از دخترش بگیرن. مجید رفته سراغ اجم و میخواد اونو بکشه که همون موقع آلپ از راه میرسه و صدای اجم را میشنوه که کمک میخواد آنها سریعا به داخل میرن و آلپ جلوی مجیدو میگیره و میگه یک بار دیگه ببینمت خودم میکشمت و اونو از اونجا بیرون میندازه. اجم با آلپ درباره موقعیتشون حرف میزنه که آلپ بهش میگه فقط یه راه به ذهنم میرسه اونم اینکه کلاً از اینجا بریم اجم بهش میگه پس بزار قبلش من یه بار مادرمو ببینم قول میدم بهش چیزی نگم! روز مادر برم پیشش آلپ قبول میکنه. اجم ازش میخواد تا از طرف او یه پیام به مادرش بده تا از نگرانی بیرون بیاد چون چند روز باهاش تماس نگرفته آلپ به وکیل دنیز پیام میده و میگه من حالم خوبه گوشیم گم شده بود نگران من نباشید وکیل دنیز وقتی میره پیشش این موضوعو بهش میگه که او خیالش راحت میشه….