خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی حیاط + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی حیاط را برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. ما را تا پایان این پست همراهی کنید. سریال ترکی حیاط (Avlu)، درامی جنایی و پرکشش از تلویزیون ترکیه، با هنرنمایی بازیگران مطرح، داستانی تیره و نفس گیر را به تصویر می کشد. این سریال، با محوریت شخصیت دنیز، زنی تحصیل کرده و قربانی خشونت خانگی که به اتهام قتل همسرش راهی زندان زنان می شود، روایتی از بقا، مقاومت و بازیابی هویت را در دل یک زندان مخوف به نمایش می گذارد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Demet Evgar, Ceren Moray, Nursel Köse, Çagdas Onur Öztürk, Ayça Damgaci, Kenan Ece, Çigdem Benli, Ümmü Putgül, Saniye Samra, Hüseyin Turunç, Berna Eker, Görkem Mertsöz, Deniz Can Aktas
قسمت ۱۷ سریال ترکی حیاط
آزرا با بچههای گروهش تصمیم گرفته که طبق نقشهای که کشیده به حساب قدرت و آدمهاش برسه. آنها تو یه فرصت در خشکشویی زندان با آنها گلاویز میشن و در آخر دست قدرت میشکنه که گچ میگیرن. مادر اوزلم به زندان اومده و تو اتاق استراحت میره و با همکارها و دوستهای اوزلم سلام و احوالپرسی میکنه و بهشون میگه که واسشون خوراکی درست کرده او بهشون میگه به خودم گفتم دیگه بعد از این همه وقت کار کردن اوزلم اینجا بیام با دوستاش و همکارهاش آشنا بشم. یکی از همکارهای اوزلم بهش میگه از شما زیاد شنیدیم اما زیاد با همدیگه هم در رفت و آمد نیستیم تا وقت گیر میاره با دوست پسرش میره بیرون مادر اوزلم میخنده و بهشون میگه که اوزلم دوست دخترم نداره چه برسه به پسر!
اونا با هم حرف میزنند که اوزلم حرفاشونو میشنوه و از اینکه مادرش اینجوری دربارش حرف زده جلوی همکارهاش ناراحت شده و میره گوشه ای خلوت میکنه. اوکتای دنبال اوزلم میره و کنارش میشینه و برای همدردی دستشو میندازه رو شونش و دوباره ازش میخواد تا بعد از سر کار برن بیرون یه چیزی بخورن اوزلم قبول میکنه. ملیس قدرت را برده به اتاقش و ازش میپرسه که کار کی بوده؟ قدرت چیزی نمیگه و بعد از خوردن قهوه اش به بند برمیگرده که ملیس کلافه میشه. دنیز را ملیس به اتاقش صدا میزنه و بهش میگه تو صدای خوبی داری انگاری شوهرت هم توی گروه موسیقیه، میخونه و گیتار میزنه بیا رادیو دست تو باشه دنیز قبول میکنه. شب آلپ اجم را به خانهاش میرسونه که هاکان آنها را میبینه و وقتی اجم میره خونه هاکان باهاش دعوا میکنه و میگه اون پسره کی بود؟
و ما هم دیگه بحثشون میشه اجم میره تو اتاقش و درو قفل میکنه. یکی از آدمهای قدرت میره بهش خبر میده که دوست دختر شوهرت بارداره قدرت به هم میریزه اما نشون نمیده. فردای آن روز اجم وقتی پدرش خوابه با ساکی از لباسهاش از خونه بیرون میزنه آلپ رفته دنبالش که اجم بهش میگه ببین وضعیتمو حالا باید چیکار کنم؟ آلپ میگه میای خونه من اونجا کسی نمیتونه پیدات کنه و با هم راهی میشن. روز ملاقاته و به قدرت میگن ملاقاتی داری او وقتی میره میبینه شوهرشه او باهاش حرف میزنه و یک سری برگه میده تا امضا کنه تا طلاق بگیرن قدرت با کمال خونسردی بهش میگه باشه قبوله میخونم امضا میکنم و از اونجا میره….