خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی حیاط + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی حیاط را برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. ما را تا پایان این پست همراهی کنید. سریال ترکی حیاط (Avlu)، درامی جنایی و پرکشش از تلویزیون ترکیه، با هنرنمایی بازیگران مطرح، داستانی تیره و نفس گیر را به تصویر می کشد. این سریال، با محوریت شخصیت دنیز، زنی تحصیل کرده و قربانی خشونت خانگی که به اتهام قتل همسرش راهی زندان زنان می شود، روایتی از بقا، مقاومت و بازیابی هویت را در دل یک زندان مخوف به نمایش می گذارد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Demet Evgar, Ceren Moray, Nursel Köse, Çagdas Onur Öztürk, Ayça Damgaci, Kenan Ece, Çigdem Benli, Ümmü Putgül, Saniye Samra, Hüseyin Turunç, Berna Eker, Görkem Mertsöz, Deniz Can Aktas
قسمت ۱۶ سریال ترکی حیاط
دودو دنیز را خونی وسط سرویس بهداشتی پیدا میکنه و مامورین دنیز را به درمانگاه زندان منتقل میکنند و حسابی بهش رسیدگی میکنند. ملیس به همراه مراد میره پیش دودو میرن و ازش میپرسن تو از این ماجرا چی میدونی؟ دودو میگه من چیزی نمیدونم وقتی رفتم دنیز رو زمین افتاده بود ملیس میگه یعنی کسی دور و برش نبود؟ ندیدی کسی از سرویس بیرون بیاد؟ دودو میگه نه ملیس و مراد میگن دوربینها رو چک میکنیم اگه دروغ گفته باشی واست بد میشه. دودو بهشون میگه اگه واقعاً چیزی دیده بودم بهتون میگفتم، اونا از اونجا میرن. ملیس میره پیش دنیز و از پرستارش میپرسه که وضعیتش چطوره؟ لازم هست به بیمارستان منتقل بشه؟ او بهشون میگه نه فعلاً لازم نیست چند جا فقط ترک برداشته استخوناش ملیس به مراد میگه یعنی چرا همچین بلایی سرش آوردن؟ مراد میگه باید بریم ازشون بپرسیم ببینیم چیزی میگن یا نه کسی چیزی میدونه یا نه که به احتمال زیاد کسی حرفی نمیزنه.
ملیس و مراد میرن تو بند و از ادمای آزرا میپرسند که کسی چیزی میدونه یا نه آنها اظهار بیاطلاعی میکنند که خبر ندارند چی شده و کار کی بوده چون چیزی ندیدن! بعد از رفتن آنها آزرا با عصبانیت ازشون میپرسه یعنی کسی چیزی نمیدونه؟ به خاطر اینکه منو از انفرادی آورد بیرون این بلا رو سرش آوردن؟ آنها سکوت میکنند که او کلافه میشه. ملیس و مراد میرن سراغ قدرت و آدمای اون، اول دستاشونو میبینن که ببینن رد خونی زخمی چیزی میبینن یا نه سپس ازشون میپرسند که شماها اون بلا رو سر دنیز آوردین؟ آنها میگن نه نمیدونیمم کار کی بوده ملیس کفش یکیشونو میبینه که خونیه و ازش میپرسه این خونه دنیزه؟ او بهش میگه نه ما بین خودمون داشتیم کشتی میگرفتیم که یه مشت زد تو دماغم اینم خونه اونه. آنها کلافه میشن و از اونجا میرن. آزرا به کمک دودو میره پیش دنیز تو درمانگاه و ازش حالشو میپرسه.
دنیز تا اونو میبینه بهش میگه جونت در خطره مراقب خودت باش دریل! آزرا جا خورده و ازش میخواد تا به خودش فشار نیاره وقتی بیرون میره دودو و بقیه را سرزنش میکنه که چرا به او چیزی نگفتن که میخوان با دریل بکشنش اینو من باید از دنیزی که دو روزه اومده بشنوم؟ او با عصبانیت از اونجا میره. آدم قدرت بهش پیام میده و میگه که پسرتون حرف گوش نکرده و هنوز با اون دختره ست. حتی سر جلسه مهم شرکت نرفته به جاش رفته پیش اون دختر قدرت میگه حالا که پسرم دست نمیکشه یه کاری کن اون دختره دست بکشه. اون پسر تو آسانسور میره کنار اجم که چند بار از قصد خودشو بهش نشون داده بود جاهای مختلف و بهش میگه نباید دیگه آلپو ببینی و تهدیدش میکنه بعد از رفتنش اجم به آلپ زنگ میزنه و خبر میده. او بهش میگه میدونم کار کیه نگران نباش چیزی نمیشه. بعد از گذشته چند روز دنیز کم کم حالش خوب شده و وقتی برای اولین بار میره تو سالن غذاخوری همه تحویلش میگیرن و براش دست میزنن قدرت و آدماش حرص میخورن…