خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی حیاط + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی حیاط را برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. ما را تا پایان این پست همراهی کنید. سریال ترکی حیاط (Avlu)، درامی جنایی و پرکشش از تلویزیون ترکیه، با هنرنمایی بازیگران مطرح، داستانی تیره و نفس‌ گیر را به تصویر می‌ کشد. این سریال، با محوریت شخصیت دنیز، زنی تحصیل‌ کرده و قربانی خشونت خانگی که به اتهام قتل همسرش راهی زندان زنان می‌ شود، روایتی از بقا، مقاومت و بازیابی هویت را در دل یک زندان مخوف به نمایش می‌ گذارد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Demet Evgar, Ceren Moray, Nursel Köse, Çagdas Onur Öztürk, Ayça Damgaci, Kenan Ece, Çigdem Benli, Ümmü Putgül, Saniye Samra, Hüseyin Turunç, Berna Eker, Görkem Mertsöz, Deniz Can Aktas

قسمت ۱۵ سریال ترکی حیاط

قسمت ۱۵ سریال ترکی حیاط

روز ملاقاتی فرا رسیده و دنیز با دخترش ملاقات می‌کنه که حسابی خوشحال میشه. ملیس به همان زنی که مواد مصرف کرده بود و به تهدید قدرت آزرا را انداخته بود تو انفرادی به خاطر وضعیتش بهش میگن که مجبوریم دخترتو ازت جدا کنیم نمی‌تونه دیگه پیشت باشه آنها دخترشو از اونجا می‌برند که او حسابی با دودو گریه می‌کنند. اوزلم با دیدن اوکتای تو اتاق استراحت بهش سلام می‌کنه و سعی می‌کنه باهاش صحبت کنه اما او بهش اعتنایی نمی‌کنه که اوطلم متوجه میشه که هنوز ازش دلخوره. تو ملاقاتی دنیز از دخترش می‌فهمه که با پسری در ارتباطه و دوست پسر داره او حسابی ترسیده وقتی برمی‌گرده به بند میره پیش حشمت و بهش میگه من به گوشی احتیاج دارم خیلی سریع. حشمت بهش میگه گوشی خرابه نمی‌شه دنیز بهش میگه اگه یه نقشه داشته باشم که آزرارو از انفرادی نجات بدیم چی؟ حشمت میگه چه نقشه‌ای؟ او بهش میگه اول گوشیو بده من تلفنمو بزنم بعد بهت میگم. دنیز به هاکان زنگ می‌زنه و بهش میگه تو اصلاً معلوم هست بالا سر دخترت هستی یا نه؟ او ازش می‌پرسه که چی شده؟ دنیز بهش میگه که تو اصلاً می‌دونی دخترمون دوست پسر داره؟ کیه اون طرف از چه خانواده‌ایه؟ هاکان می‌خنده و میگه واقعاً؟ دنیز حرص می‌خوره و میگه تو حتی اصلاً نمی‌دونستی که دوست پسر داره! اینجوری می‌خوای مراقبت کنی ازش؟ و بعد از کمی گلگی کردن و سرزنش کردنش تلفنو قطع می‌کنه.

بعد از دادن گوشی به حشمت او بهش میگه که خوب نقشه چیه؟ دنیز نقشه رو بهش میگه و میره سمت آشپزخونه و کمی پودر قند می‌ریزه تو پلاستیک و میره جلوی دوربین به همون زنی که معتاد بود میده و ازش می‌خواد در ازای اون مواد بگه که چرا به آزرا تهمت زد؟ او بهش میگه قدرت مجبورم کرد دنیز به دوربین نگاه می‌کنه که همون موقع مامورین به اونجا میرن و جفتشونو دستگیر می‌کنن می‌برن پیش ملیس. ملیس به دنیز میگه معلوم هست داری چیکار می‌کنی؟ مواد اونم جلوی دوربین؟ دنیز بهش میگه اون مواد نیست پودر قنده و نقشه‌اش رو بهش میگه در آخر حرف‌هایی که اون زن بهش زده بودو بهشون میگه که ملیس جا می‌خوره و میگه حقیقت داره؟ اون زن تایید می‌کنه. تو زندان دنیز از آدمای قدرت می‌فهمه که وقتی آزرا  از انفرادی بیاد بیرون تو بند می‌خوان بکشنش دنیز میره پیش قدرت و باهاش حرف می‌زنه و بهش میگه تو مادری چطور می‌تونی همچین روحیه‌ای داشته باشی؟ و او رو نصیحت می‌کنه تا از کشتن آزرا دست برداره قدرت بهش میگه آفرین به این شجاعتت تا حالا کسی این حرفا رو بهم نزده بود به خاطر همین درباره‌اش فکر می‌کنم. دنیز وقتی تو سرویس بهداشتی در حال شستن دستاش هست افراد قدرت میرن بالا سرش و حسابی کتکش می‌زنند که او با صورتی داغون رو زمین می‌افته. قدرت میره بالا سرش و میگه بهت گفتم درباره‌اش فکر می‌کنم ولی خواستم به توام یه درسی بدم و از اونجا میرن….

بیشتر بخوانید؛

خلاصه داستان تمام قسمت های سریال ترکی حیاط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا