خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی حیاط + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی حیاط را برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. ما را تا پایان این پست همراهی کنید. سریال ترکی حیاط (Avlu)، درامی جنایی و پرکشش از تلویزیون ترکیه، با هنرنمایی بازیگران مطرح، داستانی تیره و نفس گیر را به تصویر می کشد. این سریال، با محوریت شخصیت دنیز، زنی تحصیل کرده و قربانی خشونت خانگی که به اتهام قتل همسرش راهی زندان زنان می شود، روایتی از بقا، مقاومت و بازیابی هویت را در دل یک زندان مخوف به نمایش می گذارد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Demet Evgar, Ceren Moray, Nursel Köse, Çagdas Onur Öztürk, Ayça Damgaci, Kenan Ece, Çigdem Benli, Ümmü Putgül, Saniye Samra, Hüseyin Turunç, Berna Eker, Görkem Mertsöz, Deniz Can Aktas
قسمت ۱۳ سریال ترکی حیاط
موقع خوردن غذا تو سالن غذاخوری دنیز وقتی چشمش به قدرت میافته میره روبروش وایمیسته و بهش میگه چرا غذاتو نمیخوری بخور دیگه! قدرت بهش تذکر میده که سر به سرش نذاره و از اونجا بره دنیز میگه نمیخوام برم دوست دارم همین جا وایسم سپس مامور زندان وقتی احتمال میده که درگیری پیش بیاد میره سراغ دنیز و اونو از اونجا میبره که تو مسیر دنیز سینی غذای قدرتو هول میده سمتش و غذاها میریزه رو لباس قدرت. او جا میخوره که دنیز بهش میگه از دختر من فاصله میگیری! و از اونجا میره. اجم با آلپ تو کافه قرار گذاشتن و آلپ بهش میگه احساس میکنم دیشب ترسیدی! اجم میخواد نشون بده که همچین چیزی نیست اما آلپ بهش میگه احتیاجی نیست بترسی هرجا که من کنارت بودم من همیشه حواسم بهت هست خیالت راحت باشه نمیذارم بلایی سرت بیاد اجم خجالت میکشه و لبخند میزنه. آدم قدرت اونا را از دور زیر نظر داره که وقتی به قدرت میخواد آمار بده بهش میگه انگاری پسرتون واقعاً دلباخته دختره شده قدرت عصبی میشه و به هم میریزه.
زمان هواخوری رسیده و همه تو حیاط زندان هستند یکی از افراد آزرا تو کشیدن مواد زیادهروی کرده و اوکتای متوجه حالش میشه او که رفته پیش دودو نشسته دودو سرزنشش میکنه و بهش میگه چرا انقدر زیادهروی کردی که تابلو باشه؟ الان مامورها میفهمن! او وقتی از اونجا میخواد بره اوکتای که بهش شک کرده میبرتش با خودش و به خاطر کشیدن مواد به انفرادی منتقل میشه. قدرت میره سراغش و تهدیدش میکنه که باید بهشون بگی موادو از آزرا گرفتی. وقتی رئیس زندان ملیس میره سراغش تا بازجویی کنه ازش که موادو از کجا آوردی از کی گرفتی او حسابی حالش بد میشه که از اورژانس زندان میرن سراغش و بعد از بهتر شدن حالش بهش میگه از آزرا. ملیس آزرا را صدا میکنه بره پیشش و وقتی میره ملیس بهش میگه چند نفر گفتن که مواداشونو از تو گرفتن میدونی که جرم بزرگیه تو زندان؟! آزرا بهش میگه خوب تو تله قدرت افتادین اینا همش بازی اونه موادا مال من نیست الانم هر کاری میخواین بکنین، بکنین….