خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی حیاط + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی حیاط را برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. ما را تا پایان این پست همراهی کنید. سریال ترکی حیاط (Avlu)، درامی جنایی و پرکشش از تلویزیون ترکیه، با هنرنمایی بازیگران مطرح، داستانی تیره و نفس گیر را به تصویر می کشد. این سریال، با محوریت شخصیت دنیز، زنی تحصیل کرده و قربانی خشونت خانگی که به اتهام قتل همسرش راهی زندان زنان می شود، روایتی از بقا، مقاومت و بازیابی هویت را در دل یک زندان مخوف به نمایش می گذارد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Demet Evgar, Ceren Moray, Nursel Köse, Çagdas Onur Öztürk, Ayça Damgaci, Kenan Ece, Çigdem Benli, Ümmü Putgül, Saniye Samra, Hüseyin Turunç, Berna Eker, Görkem Mertsöz, Deniz Can Aktas
قسمت ۱۲ سریال ترکی حیاط
تو اخبار خبر مرگ مردیو میدن تو ساحل که آزرا با شنیدن اسمش میفهمه پدرش بوده. مراد تو زندان میره پیش دنیز و بهش میگه با درخواستت موافقت شده به زودی منتقل میشی او تشکر میکنه. آزرا میره پیشش و ازش تشکر میکنه و میگه تو اگه بهم کمک نمیکردی معلوم نبود الان زنده بودم یا نه او میگه هرکی به جزء من بود همین کارو میکرد. آزرا میگه انگاری داری میری، فکر کردی جای دیگه اینجوری نیست؟ دنیز میگه خوب کسیم نمیخواد اینجا باشم آزرا میگه من میخوام، امروزم پدرمم مرده حرف یه یتیمو زمین ننداز و با بغض میره. تا آخرشب وکیل دنیز درحال کار کردن رو پرونده ست و چیزی که میخوادو بدست میاره. فردای آن روز دادگاه دنیز هستش که اونجا با دلایل و فیلم و کروکی زندان احتمال قاتل بودن دنیز دمیر را کم میکنه که قاضی جلسه را موکول میکنه به یه تاریخ دیگه که وکیل خوشحال میشه و به دنیز میگه گفته بودم بهت ثابت میکنم او ازش تشکر میکنه. وقتی میرسه زندان دودو و بقیه میرن پیشش و میگن واقعا وکیل خیلی خوبی داری مطمئنم رفع اتهام میشه از روت. آدم قدرت مدام دختر دنیزو زیر نظر داره. شب پسر قدرت آلپ به اجم زنگ میزنه و میگه که بیا باهم خوش بگذرونیم با هم باشیم او هرچی به پدرش زنگ میزنه میبینه جواب نمیده چون پدرش رفته به کلوپ شبانه رفیقش و اونجا تو تیم موسیقیشون رفته و باهمدیگه در حال ساز زدن هستن و صدای گوشیشو نمیشنوه.
اجم حاضر میشه و میره سمت خونه آلپ و ولی وقتی میره میبینه دوست های دیگ اش هم هستن و دارن نوشیدنی میخورن و میرقصن. اجم میگه فکرنمیکردم دوستای دیگه ات هم هستن من میرم یه روز دیگه میام و میره. موقع خواب دنیز متوجه میشه یه گوشی زیر تختشه و داره زنگ میخوره. او جواب میده که میبینه پسری هستش که بهش میگه دختر خوشگلی داری مو و اندام خوبی داره دنیز دیوونه میشه و با عصبانیت باهاش دعوا میکنه که بهش دست نزن! دنیز میره تو سالن و فریاد میزنه قدرت میکشمت! او بهش حمله غصبی دست داده و نمیتونه نفس بکشه که آزرا و گروهش میزن پیشش و آرومش میکنن سپس آزرا میگه به اجم زنگ بزن.او زنگ میزنه و میگه کجایی؟ اجم به دروغ میگه با دوستام سینما بودم دارم میرم خونه دنیز عصبی میشه که مگه نگفتم این موقع شب بیرون نرو؟ و بعد از اینکه خیالش راحت میشه قطع میکنه. آزرا بهش میگه من که گفتم قدرت فقط میخواد بترسونتت و این حالتو ببینه نباید این اجازه رو بهش بدی! قدرت خبر سر و صدا تو بند دنیزو میده که خوشحال میشه و میگه خوبه….