خلاصه داستان قسمت ۱۲۰ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۲۰ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۱۲۰ سریال ترکی بهار
بهار به هوش میاد که هما و اورن کنارشن و خوشحال میشن. بهار به خاطر داروهای بیهوشی هذیون میگه که باعث میشه آنها بخندند. آهو خانوم با دوروک در حال گزینش موارد هستند تا دستیار پزشک پیدا کنند و استخدامش کنند اما هرچی میاد آهو روش یه ایرادی میذاره و ردش میکنه. آنها به یه پسر میرسند که آهو باهاش بحثش میشه او از حرفهای اون پسر برداشت میکنه که انگار ازش خوشش اومده و داره آمار میده اون پسر که کلاً همچین حسی نداشته شوکه میشه آهو ردش میکنه که اون پسر میگه اصلاً اگه قرار باشه این خانم گزینشو انجام بده من خودم میرم از اینجا و سپس میره. دوروک که خسته و کلافه شده بهش میگه مورد به این خوبیو از دست دادیم او به دوروک میگه واقعاً خوشگل بودن و موفق بودن خیلی دردسر داره خیلی سخته! و خودشو تو آینه نگاه میکنه که با کلافگی بهش نگاه میکنه. همون پسر در حال رد شدن از اورژانسه که یه بیمار میاد وقتی میبینه دارن اقدام اشتباهی انجام میدن کمکشون میکنه که تیمور با دیدنش میره پیشش.
او که تیمور را نمیشناسه او را پدر جان خطاب میکنه و ازش میخواد تا کمکش کنه تیمور وقتی تشخیص درست اونو میبینه ازش خوشش میاد خودشو معرفی میکنه و وقتی میبینه او تو گزینشها بوده و رد شده بهش میگه از همین الان استخدام شده و میره تو اتاق دستیارها. اونجا به آهو میگه مثل اینکه تو گزینشها دقت کافی نداشتین ایشون استخدام شدن و میره. بعد از رفتن آنها او به خودش میگه به خاطر من رفته پزشک ارشدو وارد بازی کرده سپس لبخند میزنه. بهار به بخش منتقل شده و اثرات بیهوشی از بین رفته دکتر تولگا رفته پیشش و درباره آراز باهاش حرف میزنه. سرن وقتی به هم ریختگی آرازو میبینه می بخشتش و بغلش میکنه تا آرومش کنه سپس آراز میره پیش مادرش و با همدیگه صحبت میکنند. در نهایت همدیگرو بغل میکنند و آراز معذرت خواهی میکنه و ازش میخواد تا اونو کنار نذاره. روزها و هفتهها میگذره بهار فیزیوتراپیو شروع کرده و روز به روز داره وضعیت راه رفتنش بهتر میشه. افسون به کمک و سلیقه سرن اتاق بچهها را آماده کرده که سرن حسابی خوشحاله….