خلاصه داستان قسمت ۱۱۳ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۱۳ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۱۱۳ سریال ترکی بهار

قسمت ۱۱۳ سریال ترکی بهار

رئیس خیریه بیمارستان آقا تونار مثل رنگین دل پیچه و حس استفراغ و داره که رفته تو اورژانس دوروک او با شنیدن این علائم به دکتر ارن میگه که دکتر رنگین هم همین مشکلاتو داشت. آنها پرده را می‌زننن کنار که می‌بینند کنار تخت او دکتر رنگین دراز کشیده و آنها با دیدن همدیگه میگن شما هم؟! آنها گیج شدن. تیمور رفته سر قبر پدرش عزیز یاقوز اوغلو سپس باهاش درد و دل می‌کنه و میگه این چه بلایی بود که سرم آوردین؟ چرا باهام این کارو کردین؟ و حرف‌های دلشو می‌زنه سپس به سمت خونه میره و به مادرش میگه باید با هم حرف بزنیم بیا تو اتاقم. نورا استرس می‌گیره. تو اتاق تیمور بهش ماجرارو میگه که می‌دونم همه چیزو چطور تونستین همچین کاری با من بکنین و ازم مخفی کنین؟ نورا به هم ریخته و میگه رنگین بهت گفت آره؟ تیمور جا می‌خوره و میگه رنگین هم می‌دونه؟ واقعاً که! نورا بهش میگه اگه اون نگفته پس کی گفته؟ تیمور با کلافگی میگه الان فکر می‌کنی مشکل واقعاً اینه؟ بعد از کمی بحث کردن بهش میگه که لیلا نمی‌دونه که من خبر دارم پس به روش نیار بیمارستان هم نرو ترجیحاً که روبرو نشین نورا بهش میگه الان چی میشه؟

می‌خوای همه این سال‌هارو نادیده بگیری منو کنار بزاری؟ تیمور میگه نمی‌دونم باید یکم زمان بهم بدی با پارلا یه خونه می‌گیریم نورا خانم و از اونجا میره که او جا می‌خوره و از اینکه اونو نورا خانوم خطاب کرد حالش حسابی بد میشه و گریه می‌کنه. افسون جلوی در بیمارستان از شب گذشته منتظره که عزیز آراز هرچی باهاش حرف می‌زنه راضی نمی‌شه بره او میره پیش سرن و بهش خبر میده که مادرت جلو در بیمارستان منتظره او به عزیز آراز میگه که بهش خبر بده بگو بیاد اینجا باهاش حرف بزنم. عزیز آراز ازش می‌پرسه مطمئنی؟ سرن تایید می‌کنه و میگه خودمو تو خطر نمی‌ندازم خیالت راحت. افسون با سرن صحبت می‌کنه و بهش میگه که خیلی ترسیدم اگه می‌دونستم این اتفاق واست بیفته اصلاً همچین کاری نمی‌کردم اونا با هم صحبت می‌کنن و با همدیگه آشتی می‌کنند که سرن یهو دردش میگیره بهار میره سراغش و کارهایی که باید انجام بده را انجام میده سپس به عزیز آراز  میگه زنگ بزنه و آزمایش اکسیژن سطح خونو بگیرن سپس خودش میره پیش رنگین تو اورژانس و ازش می‌پرسه که باید چیکار کنه.

رنگین میگه جون سرن به خطر می‌افته باید هرچه سریعتر بچه‌ها در بیان بهار میگه هم جون بچه‌ها را نجات میدم هم سرنو مسئولیتشم با خودم تا الان تونستم زایمانو به عقب بندازم بازم می‌تونم اون بچه‌ها هنوز ریه‌شون کامل شکل نگرفته! و بعد از کمی حرف زدن بهار میره اتاق سرن و ماجرارو بهش میگه سرن به بهار میگه من بهت اعتماد دارم کاری که باید انجام بدیو بده اما افسون و عزیز آراز مخالفت می‌کنند و میگن جونت به خطر می‌افته! اما سرن میگه اونا فقط جنین نیستن بچه‌های منن! نمی‌خوام از دستشون بدم. بهار ۲دل می‌شه و نمی‌دونه که کار درستی داره انجام میده یا نه. تولگا اونو می‌بینه و می‌برتش تو اتاق کارش و باهاش صحبت می‌کنه و سعی می‌کنه آرومش کنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا