خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۱۰۲ سریال ترکی بهار

قسمت ۱۰۲ سریال ترکی بهار

عمه تیمور هرچی منتظر تیمور میشه تو اتاقش نمیرسه که کلافه شده و با دوئو گرم صحبت شده و درباره دختری که او ازش خوشش میاد حرف میزنن. تو اتاق عمل اورن از بهار میخواد تا صحبت کنه و یه چیزی تعریف کنه که حواسش پرت بشه بهار میگه از چی بگم؟ او میگه از عمه بهار میگه خوب عمه من نیست عمه تیموره ولی خیلی دوستم داره منم دوستش دارم خیلی حق داره بر گردنم ولی از اتفاق های اخیر هم چیزی نمیدونه چون گفتیم راهش دوره الکی نگرانش نکنیم تو لس آنجلس زندگی میکنه آخه. سپس عمل با موفقیت تمام میشه و اورن میگه بهار میتونی زخمو ببندی بهار لبخند میزنه و میگه کارت خیلی خوب بود اورن آفرین و با دوروک به بستن زخم رسیدگی میکنن. اورن از اتاق عمل بیرون رفته و به دستش نگاه میکنه و خوشحاله که به زندگی قبلیش داره برمیگرده تیمور از راه میرسه و بهش میگه توروخدا بگو که بیمار نمرده و زنده ست دیگه نمیتونم یه شوک دیگه رو تحمل کنم!

اورن میگه نه خداروشکر همه چیز خوب پیش رفت فقط یه مشکلی پیش اومد که تیمور با ترس میگه چی؟ اورن روند عملو بهش توضیح میده و در آخر بهش میگه که نگران عملکرد مغزشم نمیدونم درست کار میکنه یا نه اینم بعد از به هوش اومدنش مشخص میشه تیمور میگه باشه ببینیم چی میشه من برم پیش عمه ام. او به اتاقش میره که عمه اش با دیدنش بغلش میکنه و شروع میکنه باهاش لوس و بچگونه رفتار کردن که دوئو و روهو خنده شون میگیره و از اونجا میرن. تیمور ازش میخواد اینجوری رفتار نکنه چون پزشک ارشد این بیمارستانه سپس ازش میپرسه درباره اتفاقی که افتاده او شروع میکنه به توضیح دادن. تیمور میگه الان پلیسا میان واسه گرفتن گزارش فقط از اون شوخ بازیات درنیاریا! ما میدونیم شوخی الکی مارو تو دردسر نندازی!…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا