زندگینامه کامل ژیلا صادقی مجری رادیو و تلویزیون + زندگی شخصی و اینستاگرام

در این مطلب، توضیحاتی درباره ژیلا صادقی مهمان برنامه دورهمی جمعه ۲۹ فروردین ۹۹ خواهیم داشت! با ما همراه باشید. ژیلا صادقی ، مجری تلویزیون و بازیگر فیلم و سریال های تلویزیونی متولد ۲۲ شهریور ماه سال ۱۳۵۲ شمسی در شهر تهران می باشد. او فرزند دوم یک خانواده چهار نفره است.

ژیلا صادقی فارغ التحصیل مقطع لیسانس رشته گرافیک از دانشگاه آزاد اسلامی است. جالب است بدانید او پیش از آغاز گویندگی در واحد دوبلاژ، در آموزش و پرورش تدریس می کرد. او در مصاحبه ای در این باره می گوید: ” سال ۱۳۷۰ شمسی، همزمان که دیپلم را گرفتم، به طور افتخاری در مناطق محروم تدریس می‌ کردم؛ سال‌ های بعد از آن که دانشجو بودم، در مدارس نمونه مردمی تدریس می‌کردم. ستاره‌ پسیانی و بیتا معیریان در پایه پنجم ابتدایی از شاگردان من بودند! “

ژیلا صادقی در سال ۱۳۷۰ شمسی در تست تلویزیون قبول شد؛ اما پس از وقفه ای، از سال ۱۳۷۸ شمسی به عنوان مجری به مقابل دوربین رفت و در طول این سال ها بازی در چند مجموعه تلویزیونی و فیلم را نیز در کارنامه فعالیت های هنری خود، تجربه کرده است. وی در مصاحبه ای در این باره می گوید: ” همزمان با تدریس، در سال ۱۳۷۱ شمسی در آزمون گویندگی پذیرفته شدم؛ چون خودم علاقه‌ به کار گویندگی داشتم و احساس کردم خیلی نمی‌ توانم تدریس را به طور جدی دنبال کنم، به همین خاطر تدریس را ترک کردم!

در سال ۱۳۷۱ شمسی، تست صدا دادم و قبول شدم. کار‌های کوتاه نریشن انجام می‌ دادم! اما در سال ۱۳۷۷ شمسی، کار اجرا و گویندگی را به طور جدی شروع کردم؛ کارم با گروه سیاسی شبکه چهار صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. پس از آن در شبکه های خبر، اول و همچنین در شبکه دو ودر گروه تاریخ و معارف کار کردم! در نهایت در سال ۱۳۸۳ شمسی، برنامه تلویزیونی بیدار شو آفتاب شد سبک اجرایم را تغییر داد! من در این برنامه تلویزیونی، وزنه ی اجرا را به نفع خانم‌ ها سنگین کردم! “

ژیلا صادقی و فعالیت در عرصه بازیگری

ژیلا صادقی فعالیت در عرصه ی بازیگری را از سال ۱۳۷۶ شمسی و با حضور در سریال تلویزیونی ” شن های کف رودخانه ” به کارگردانی و تهیه کنندگی یوسف سید مهدوی آغاز کرد. او سابقه ی ایفای نقش در سریال های تلویزیونی دیگری هم چون ” روزهای زندگی ” به کارگردانی پرویز شیخ‌ طادی و به تهیه کنندگی سعید سعدی ، ” زیر آسمان شهر ” به کارگردانی مهران غفوریان ، ” دردسرهای طلایی “به کارگردانی شاپور قریب، به نویسندگی حسن مهدوی‌ فر و به تهیه‌ کنندگی عبدالله صادقی ، ” هزاران چشم ” به کارگردانی کیانوش عیاری ، ” آینه عشق ” به کارگردانی محمدتقی رنجبر، و به تهیه کنندگی حسن میرچولی را در کارنامه دارد.

ژیلا صادقی سپس در سال ۱۳۸۰ شمسی و با حضور در فیلم سینمایی ” بی همتا ” به کارگردانی جهانگیر جهانگیری و به نویسندگی داریوش جهانگیری وارد دنیای سینما شد. از دیگر فیلم های سینمایی که وی در آن ها به ایفای نقش پرداخته است می توان به ” خیلی دور ، خیلی نزدیک ” به کارگردانی و نویسندگی رضا میرکریمی و محمدرضا گوهری ، ” من سالوادور نیستم ” به کارگردانی منوچهر هادی و به تهیه کنندگی مشترک سید امیر پروین حسینی و منصور سهراب پور ، ” به خاطر سوگند ” به کارگردانی سید رحیم حسینی و ” آتش بس در بیمارستان ” به کارگردانی اصغر نصیری اشاره کرد.

زندگی شخصی ژیلا صادقی

ژیلا صادقی ازدواج کرده است؛ و وی متاهل می باشد. او در ۲ خرداد ماه سال ۱۳۹۵ شمسی با محسن رجبی ازدواج کرد. درباره ماجرای ازدواج ژیلا صادقی و محسن رجبی بد نیست بدانید محسن همسایه ژیلا در منطقه لواسان بود! ارتباط آن ها در ابتدا در حد سلام و علیک بود و پس از گذشت، هفت سال پیشنهاد ازدواج از طرف محسن مطرح شد! محسن رجبی در ۱۸ فروردین ماه سال ۱۳۹۴ شمسی به صورت رسمی به خواستگاری ژیلا صادقی رفت و پس از یک سال، یعنی در ۱۸ فروردین ماه سال ۱۳۹۵ شمسی، مراسم بله برون آن ها برگزار شد و در دوم خرداد ماه همان سال نیز، مراسم عروسی آن ها برگزار شد.

درباره شغل همسر ژیلا صادقی، یعنی محسن رجبی بد نیست بدانید وی رستوران دار است! البته ژیلا و محسن، شرکتی نیز دارند که در آنجا، کار صادرات و واردات انجام می‌ دهند!

ژیلا صادقی ورزش سوارکاری را بسیار دوست دارد و علاوه بر گذراندن دوره های تیر و کمان، کلاس های غواصی را نیز گذرانده است! او علاوه بر بهره مندی از هنر هفتم، از هنرهای تجسمی نیز بی بهره نیست و دوره فوق ممتاز خطاطی را گذرانده است و به هنر تذهیب نیز به خوبی آشنا است.

وی در مصاحبه ای درباره گذران اوقات فراغت خود و همچنان علایق شخصی در زندگی خود چنین می گوید: ” برنامه مشخص و مدونی برای پر کردن اوقات فراغت ندارم؛ اگر حالم خوب باشد، سوارکاری می‌ کنم، دوستانم را می بینم، خرید کردن و حتی رانندگی کردن در خیابان های شلوغ تهران اوقات فراغت من را پر می‌ کند! پینوکیو و سندباد از کارتون‌ های مورد علاقه‌ من بود! وقتی سندباد پرنده شیلا را صدا می‌ کرد، احساس غرور به من دست می‌ داد. فکر می‌ کردم مرا صدا می‌ کند!

من هر روز حتما یک ربع در کنار کیوسک روزنامه فروشی ها می ایستم و سر پا روزنامه ها را مطالعه می کنم! کتاب را نمی خورم و به قول خیلی ها نمی جوم؛ بلکه کتاب را بر می زنم! من با مردم زندگی می کنم. تلفن من را خیلی ها دارند و خیلی ها برای زندگی شان به من زنگ می زنند و مشاوره می گیرند! من هم برای اینکه سوالشان بی پاسخ نماند، می روم مطالعه می کنم یا با کارشناس ها حرف می زنم. در خیلی از نشست ها حضور پیدا می کنم. “