خلاصه داستان قسمت هفتم سریال کره ای وو وکیل فوق العاده
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت هفتم سریال کره ای وو وکیل فوق العاده را می خوانید، با ما همراه باشید. وو یانگ وو در اولین روزش در شغل جدید، با یکی از آشنایان قدیمی اش که به رقیبش تبدیل شده مواجه می شود. او یک پرونده ضرب و شتم مرتبط با یک زوج مسن را بر عهده می گیرد.
آقای بد عنقی که از ریخت و قیافش معلومه پولداره به یک خانه رفته است که در آن خانم و آقایی از دیدنش خوش حال شده اند، اما مردپولدار به آن جا رفته تا غرامت زمین پدرشان را به صورت مساوی بگیرند و به نظر می آید که سه تا برادر هستند…
برادر بزرگ می گوید که به ترتیب سن هر کسی نسبت به برادر کوچکترش غرامت بیشتری می گیرد و برادر کوچکتر که وضع مالی خوبیهم ندارد، به اجبار می پذیرد…
تمامی وکلا به سر کارشان رفته اند، اما وکیل وو نرفته است و تمامی همکارانش متوجه غیبت او شده اند، جونگ هو به داخل اتاق او میرود و یک بسته روی میزش می گذارد…
وو یانگ در رستوران پدرش صبحانه می خورد که دوستش به آن جا می رود و درباره توافق نامه پدرش با برادرانش در خصوص غرامتزمین حرف می زند و کلی درد و دل می کند و در آخر حرفش این است که وو به عنوان وکیل بهش کمک کند که وو یانگ میگه من دیگر وکیلنیستم که او جا می خورد و پدرش هم میگه کاش بفهمم چرا تصمیم گرفتی تسلیم بشی که وو یانگ حرفی نمی زنه و میگه تو رو به یکوکیل خوب معرفی می کنم…
پدر وو یانگ به آن ها می گوید که از جاشون بلند شن تا هر چی زودتر توافق نامه را از پدر دوست وو بگیرند و به سرعت راه می افتند…
آن ها در مسیر با هم حرف می زنند و پدر وو به آن ها پیشنهاد می دهد که سری به دبیرستانشون بزنند اما نه وو و نه دوستش هیچ کدامعلاقه ای ندارند و وو خاطرات بد دوران مدرسه اش را به خاطر می آورد…
یکی از بدترین خاطراتش، سیلی خوردن از معلمش در مدرسه به خاطر یکی از بچه های بد ذات بوده که دونگو رابی حسابی ازش حمایتکرده بوده است….
دونگو رابی در مدرسه حسابی شر بوده است و هر وقت دلش می خواسته کل مدرسه و کلاس ها را به هم می ریخته…
دوستی دونگو و وو یانگ خیلی اتفاقی و عجیب غریب بوده که وو یانگ آن روز ها را هم به خاطر می آورد…
بلاخره بعد از کلی خاطره بازی آن ها به مقصدشان می رسند و هر سه با هم به داخل خانه می روند، وو یانگ با بررسی توافق نامه وحرف های برادر، پدر دونگو متوجه میشه که عمو های دونگو پدرش را فریب داده اند و کلاهبرداری کرده اند و او می گوید طبق قانون میتونید به خواسته تون برسید و توافق نامه را لغو کنید…
وو یانگ با اصرار های پدرش و دوستش برای این که وکلاتشان را بپذیرد، می گوید یک وکیل خوب بهت معرفی می کنم و او را به همانموسسه ای که در آن کار می کرد، می فرستد و رئیس و جونگ هو را به او معرفی می کند.
رئیس وو یانگ به خاطر احتمال شکست پرونده آن را قبول نمی کند ولی وو یانگ خودش را به آن جا می رساند تا بتواند کاری برایدوستش انجام بدهد…
رئیس وو بهش می گوید که من استعفای ناگهانی تورو قبول نکردم و به جاش برای کلی مرخصی رد کرده ام، حالا هم مجبوری به سرکارتبرگردی و خودت این پرونده را در دست بگیری…
جونگ هو تمام مدت با خوشحالی به او نگاه می کند…
وو یانگ مقابل در گردون ایستاده است که جونگ هو به سمتش می رود تا سر حرف را باهاش باز کند، اما وو یانگ با سری تمام جوابشرا می دهد و می گوید اون بسته ای هم که میگی نمیدونستم از طرفه توعه و انداختمش دور که دون گو از راه می رسد و همراه با هم میروند…
جونگ هو هم با حال گرفته که معلومه دلش را پیش وو یانگ جا گذاشته مسیر رفتن آن ها را تماشا می کند…
بلاخره روز دادگاه پدر و عمو های دون گو با وکالت وو یانگ فرا رسیده است…
برادر های بزرگ تر دون گو زیر تمام حرف هایشان می زنند و قاضی به پدر دون گو می گوید که باید مدرکی داشته باشید و جلسه تماممی شود…