خلاصه داستان قسمت سوم فصل دوم سریال پوست شیر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت سوم فصل دوم سریال پوست شیر از نظرتان می گذرد. «نعیم که ۱۵ سال زندانی بوده حالا از زندان آزاد می‌شود و به دیدار دخترش می‌رود. در سفر شمال با دخترش دختر او توسط افرادی دزدیده و کشته می‌شود. خشم نعیم برافروخته می‌شود و خود او به دنبال قاتل ان دخترش می‌گردد.»

قسمت سوم فصل دوم سریال پوست شیر

صدرا و مژگان تو ماشین نشستند، مژگان سر صحبت را با صدرا باز می کنه و بعد از این که کلی از عشق و عاشقی میگه ازش می خواد یکم با خودش مهربون تر باشه و این همه عذاب وجدان نداشته باشه و کمی صدرا رو از اون حال و احوال بیرون میاره.

رضا با آقایی به قهوه خونه رفته و کاری را بهش می سپاره که او میگه انجام این کارا برای آقا نعیم هیچ و انجام وظیفمونه.

محب شخصا به باشگاهی که نریمان در آن تمرین می کرد، رفته و بعد از بیرون اومدن آقای مردانی از باشگاه به سمتش میره و بعد از نشون دادن کارت شناساییش، از او دعوت می کنه تا سوار ماشینش بشه و با هم گپ بزنند.

به محض این که مردانی سوار ماشین میشه، محب میره سر اصل مطلب و از نریمان حرف می زنه اما بازم هر چی میگه او فقط گوش می کنه و بی هیچ حرفی از ماشین پیاده میشه و میره.

صدرا تو اتاقش نشسته و به فیلم هایی که از خودش و ساحل تو گوشیش داره، نگاه می کنه و می خنده.

روز بعد، صدرا با رضا پروانه و نعیم به قهوه خونه محل رفته، رضا همه قهوه خونه رو با خودش راه می اندازه و به جایی که در آن مسابقات غیر قانونی برگزار میشه، میرن.

این صحنه ها برای رضا و نعیم عادیه اما صدرا با تعجب و قیافه شوکه به اطراف نگاه می کنه و هر از چند گاهی به نعیم هم علامت میده.

محب و رسول داخل اتاق مشغول بررسی چیزی هستند که مردانی به اون جا میره و بعد از دادن آدرس، میگه اگر الان برید می تونید گیرش بیارین، فقط بهش بگید که من لوش دادم و بعد هم میره.

محب هم به جناب سروان فولادوند دستور میده تا تیم عملیات را راه بندازه.

صدرا به خوبی با محیط خودش و وفق داده و جوری برخورد می کنه تا کوچیکترین سوتی نده، از طرفی دیگر پلیس ها هم آماده شده اند و به راه افتاده اند تا به آدرسی که مردانی داده، بروند. 

بلاخره بعد از مدتی همون کسی که نعیم و صدرا و رضا دنبالشن میاد رو تشک و دقیقا او همان نریمان است، نعیم با دیدن او کنترلش و از دست میده و به سمتش میره و بعد از این که سیلی توی صورتش می خوابونه تیر هوایی شلیک می کنه و جمع متفرق میشه، کمی بعد هم بچه های قهوه خونه می ریزن تو و آن ها نریمان را کت بسته سوار ماشین می کنند و با خودشون می برند. 

لیلا داخل خیاط خونه مشغول کاره که شکوفه با دست بسته به سمتش میره و میگه دیشب یخچال جا به جا کردیم، درد دستم بدتر شده که لیلا کاراشو ازش می گیره و میگه من به جات انجام میدم، بعد هم می فرستتش پی کارش تا استراحت کنه.

مژگان به دیدن آقایی به اسم یعقوب رفته تا شیشه عرقاشو بهش بده. پلیس ها به همون جایی که مردانی لو داده بود، رفتند و کسایی که آن جا هستند را دستگیر می کنند اما خبری از نریمان غلامی نیست که یکی از اون ها به رسول میگه نریمان و قبل از این که شما بیاین بردند، یارو اسلحه داشت، ما هم کاری ازمون بر نیومد، رسول با شنیدن اسلحه شوکه میشه و به سعید می سپاره تا به دنبال نعیم بره.

پلیس ها مژگان را دستگیر کرده اند و او هر چی التماس می کنه تا ولش کنند، پلیس ها قبول نمی کنند و میگن باید زنگ بزنه به شوهرش تا بره دنبالش که مژگان قبول نمی کنه. 

محب اون سه نفری که ادعا داشتند، نعیم اسلحه داره را ازشون خط می گیره و به بازداشتگاه می فرسته و بعد هم به رسول میگه حکم جلب نعیم و بگیر و بیارش برام. 

نعیم دستای نریمان و بسته و بهش میگه اعتراف کنه که او چیزی نمیگه و خودش را بی گناه نشون میده که نعیم با فهمیدن این که او از لحظه تجاوز به دخترش فیلم گرفته عصبی میشه و روش اسلحه می کشه که همون لحظه لیلا از راه می رسه و با پرت شدن حواس نعیم، نریمان اسلحه رو می گیره و با حس این که قدرت دستشه شروع به گفتن کارایی که با ساحل کرده می کنه، نعیم می خواد بره جلو که رضا اجازه نمیده، وقتی حرفای نریمان تموم میشه، رضا دست صدرا رو می گیره و موقع بیرون رفتن به نعیم میگه خشاب خالیه و میرن.

نعیم هم چکش دم دستش را بر می دارد و با صدای لیلا که میگه بزن، به جون نریمان می افتد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا