معنی تامل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ عمید

اندیشه کردن، فکر کردن،
درنگ کردن،
دقت کردن در امری،
دوراندیشی،

حل جدول

درنگ، تانی، مکث، تاخیر

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

درنگ، اندیشه

کلمات بیگانه به فارسی

درنگ

مترادف و متضاد زبان فارسی

تانی، درنگ، مکث، تاخیر، شکیبایی، مصابرت، اندیشه، تعقل، تفکر، غور، فکر، ژرف‌اندیشی، مراقبه، مکاشفه، اندیشه کردن، اندیشیدن، تعقل کردن، درنگ کردن، دوراندیشی کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

نیک نگریستن، تفکر ‎ درنگ، فرنگری نیک نگریستن نگرش، سکالش

فرهنگ فارسی آزاد

تَأَمُّل، دقّت کردن، اندیشه کردن، مجدد و مکرر ملاحظه و نظر نمودن و تحقیق کردن. (در فارسی بمعنای درنگ کردن و صبر نمودن نیز گفته میشود)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر