معنی کاربن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کاربن. [ب ُ] (فرانسوی، اِ) کاربون. کربن. عنصر الالماس. جسم بسیطی که متبلور و بی شکل بصورت الماس و زغال سنگ در طبیعت یافت میشود. || زغال.

فرهنگ معین

(بُ) [فر.] (اِ.) کربن. کاغذ، کاغذی است که یک طرف آن رنگی است و آن را برای کپی برداشتن در هنگام نوشتن مورد استفاده قرار می دهند.

فرهنگ عمید

نوعی کاغذ به رنگ‌های مختلف که برای تهیۀ چند نسخه از یک متن بین کاغذهای سفید گذاشته می‌شود و در این صورت آنچه در کاغذ رویی نوشته شود، به کاغذهای زیرین هم منتقل می‌شود،

حل جدول

کاغذ کپی

فرهنگ فارسی هوشیار

کاربون، جسم بسیطی که متبلور و بی شکل بصورت الماس و زغال سنگ در طبیعت یافت می شود، کاغذ کپی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر