معنی غرش در فرهنگ عمید

غرش

غرش

  • غرس qar[a]s

  • فریاد سهمناک، صدای مهیب،

    بانگ جانوران درنده،

    * غرش‌ کردن: (مصدر لازم) به غرش درآمدن، غریدن، بانگ مهیب برآوردن،

    * به ‌غرش‌ درآمدن: = * غرش کردن

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی غرش در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • غرش (فرهنگ معین): (غُ رِّ) (اِمص.) صدای مهیب، فریاد ترسناک.
  • غرش‌ (فارسی به انگلیسی): Crash, Cry, Din, Discord, Peal, Roaring, Roll, Snarl, Thunder
  • غرش (لغت نامه دهخدا): غرش. [غ َ] (اِ) خراش. (برهان قاطع). غِرس. (برهان قاطع). || خراشیده. (فرهنگ شعوری). و ظاهراً بر اساس نیست. || خشم و قهر و غضب. غَرس. غِرس. (برهان قاطع). غَرَس. (فرهنگ اسدی). غُرِّش. (برهان قاطع):
    گر نه بدبختمی مرا که فکند
    به یکی جاف جاف زودغرش.
    رودکی.
    || نوائی است از موسیقی.
  • غرش (فارسی به عربی): انفجار
  • غرش (حل جدول): بانگ درندگان
  • غرش (مترادف و متضاد زبان فارسی): آسمان‌غره، نعره
  • غرش (فرهنگ فارسی هوشیار): خشم و قهر و غضب